- جالباسی
- جائی که لباس در آن نهند
معنی جالباسی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چاپلوسی، تملق
دلیری، مردانگی
فداکاری، ازجان گذشتگی، کنایه از بندبازی
امجمنیک
شبیه الماس، تراشیده شده مانند الماس
مخلوطی از گوشت، ادویه و مواد دیگر که داخل پوششی قرار می دهند
گوشت گاو و چربی خوک (درقدیم) و گاهی پره های سیر که پزند و درون روده کنند
مخلوطی از گوشت و چربی و حبوبات چرخ کرده و پخته شده که بیشتر به صورت سرد مصرف می شود
جامه نهادن جامه پوشاندن