جدول جو
جدول جو

معنی جاسوس - جستجوی لغت در جدول جو

جاسوس
دم دزد، سخن چین
تصویری از جاسوس
تصویر جاسوس
فرهنگ واژه فارسی سره
جاسوس
جستجو کننده خبر، خبر پرس، پرسش کننده
تصویری از جاسوس
تصویر جاسوس
فرهنگ لغت هوشیار
جاسوس
خبرچین، آن که خبر یا پیغامی را از جایی به جای دیگر می برد، جمع جواسیس
تصویری از جاسوس
تصویر جاسوس
فرهنگ فارسی معین
جاسوس
خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، خبرکش، رافع، ایشه، آیشنه، راید، متجسّس، منهی، زبان گیر، هرکاره
تصویری از جاسوس
تصویر جاسوس
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جاسوسی
تصویر جاسوسی
انیشگی در کوی تو انیشه همی گردم ای نگار (شهید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاموس
تصویر جاموس
پارسی تازی گشته گاو میش از جانوران، غارچ سماروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاموس
تصویر جاموس
گاومیش، حیوانی از خانواده گاو با جثۀ بزرگ تر، پوست ضخیم و شاخ های بلند که شیر آن غلیظ و پر چرب است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاسوسی کردن
تصویر جاسوسی کردن
انیشهیدن آبشتیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاسوس القلوب
تصویر جاسوس القلوب
آنکه مکنون خاطر کسان را تفتیش کند، جمع جواسیس القلوب
فرهنگ لغت هوشیار
जासूसी करना
دیکشنری فارسی به هندی
গুপ্তচরবৃত্তি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سرکرده جاسوسان
تصویر سرکرده جاسوسان
سردور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبکه جاسوسی
تصویر شبکه جاسوسی
سازمان نیشگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضد جاسوسی
تصویر ضد جاسوسی
پاد ابیشگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطلاعات ضد جاسوسی
تصویر اطلاعات ضد جاسوسی
Counterintelligence
دیکشنری فارسی به انگلیسی