جدول جو
جدول جو

معنی جاسنگین - جستجوی لغت در جدول جو

جاسنگین
جاافتاده، متین، موقر، نجیب
تصویری از جاسنگین
تصویر جاسنگین
فرهنگ فارسی عمید
جاسنگین
از خانواده نجیب و متمول: (زنی جا سنگین است)، آنکه دیر از جای خود جنبد تنبل
تصویری از جاسنگین
تصویر جاسنگین
فرهنگ لغت هوشیار
جاسنگین
جامه یا هدیه ی گران بها، پرافاده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جانشین
تصویر جانشین
کسی که به جای دیگری بنشیند و کارهای او را انجام بدهد، خلیفه، قائم مقام، ولیعهد، عوض
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
آنکه دیر دیر بدیدار خویشان و دوستان شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دیهی به جنوب شرقی قم
لغت نامه دهخدا
(سَ سَ)
مقابل سرسبک (در قپان) ، غضبناک. درهم. خشمگین.
- سرسنگین بودن با کسی، حالی غیر از آشتی و دوستی داشتن. با او مهربانی پیشین نداشتن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاسنگین
تصویر پاسنگین
آنکه دیر دیر بدیدار دوستان و خویشان شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جا سنگین
تصویر جا سنگین
متین، نجیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانبین
تصویر جانبین
طرفین، دو جانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا سنگین
تصویر پا سنگین
کسی که دیر به دیر بدیدار خویشان و دوستان میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرسنگین
تصویر سرسنگین
خشمگین، عضبناک، درهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
ولی، نایب، خلیفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
((نِ))
قائم مقام، ولیعهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرسنگین
تصویر سرسنگین
((~. سَ))
بی اعتناء، بی توجه و نامهربان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاسنگین
تصویر پاسنگین
((سَ))
آن که دیر به دیدار دوستان و خویشان برود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
علی البدل، ولیعهد، نایب، خلیفه، وکیل
فرهنگ واژه فارسی سره
بی التفات، سرگران، کم توجه، کم لطف، نامهربان
متضاد: مهربان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
Successor, Surrogate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
successeur, substitut
دیکشنری فارسی به فرانسوی
حالت گرفتگی درونی و بی اعتنایی به افراد، رنجیده و دلتنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که خوابش سنگین باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
جا انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
جا انداخته شده
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
преемник , заместитель
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
Nachfolger, Stellvertreter
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
наступник , заступник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
następca, zastępca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
继任者 , 替代者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
sucessor, substituto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
successore, surrogato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
sucesor, sustituto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
opvolger, plaatsvervanger
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جانشین
تصویر جانشین
ผู้สืบทอด , ตัวแทน
دیکشنری فارسی به تایلندی