جدول جو
جدول جو

معنی جاخمو - جستجوی لغت در جدول جو

جاخمو
لحاف، روانداز
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اخمو
تصویر اخمو
کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، ترش رو، روترش، بداخم، عابس، عبوس، عبّاس، بداغر، گره پیشانی، اخم رو، تندرو، تیموک، دژبرو، سخت رو، زوش، متربّد
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
در تداول عامه، آنکه هماره ابرو درهم کشیده دارد. که بسیار اخم کند. بداخم. عبوس. کاسف الوجه، اخناث دلو، مخارج آب از دلو
لغت نامه دهخدا
تصویری از اخمو
تصویر اخمو
ترشرو همیشه اوقات تلخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخمو
تصویر اخمو
ترشرو، بداخلاق
فرهنگ فارسی معین
بداخلاق، بداخم، بدخو، ترشرو، عبوس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
رختخواب
فرهنگ گویش مازندرانی