جدول جو
جدول جو

معنی جاحد - جستجوی لغت در جدول جو

جاحد
انکار کننده
تصویری از جاحد
تصویر جاحد
فرهنگ لغت هوشیار
جاحد
انکار کننده، کسی که با علم، حق کسی را انکار می کند
تصویری از جاحد
تصویر جاحد
فرهنگ فارسی عمید
جاحد
((حِ))
انکار کننده حق کسی با وجود دانستن آن
تصویری از جاحد
تصویر جاحد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جاهد
تصویر جاهد
(پسرانه)
کوشا، ساعی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از واحد
تصویر واحد
(پسرانه)
یگانه، آنکه در نوع خود بی نظیر و منحصر به فرد است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جامد
تصویر جامد
سنگ شده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از واحد
تصویر واحد
یکا، یگانه، یکتا، بخش، یگان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جاحل
تصویر جاحل
بر زمین زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاحظ
تصویر جاحظ
مرد چشم بر آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جامد
تصویر جامد
یخ بسته، افسرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهد
تصویر جاهد
آرزومند، طعام، کوشنده
فرهنگ لغت هوشیار
یگانه شدن یگانستن تاخر پس افتادن باز پس آمدن دنبال افتادن پس ماندن عقب ماندگی مقابل تقدم، پس افتادگی عقب افتادگی، جمع تاخرات. یا تقدم و تاخر. پس و پیش بودن پیشی و پسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهد
تصویر جاهد
جهد کننده، کوشش کننده، کوشنده، کوشا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واحد
تصویر واحد
اولین عدد صحیح، یک، ویژگی چیزهایی که یکی محسوب می شوند، یک، یگانه مثلاً همۀ آن ها مسلک واحدی داشتند، هر یک از خانه های یک ساختمان، مقدار درسی که دانشجو یا دانش آموز در یک نیمسال می گذراند، یکتا، بی نظیر، بخشی از یک اداره، در فقه ویژگی خبری که متواتر نباشد، از نام ها و صفات خداوند
فرهنگ فارسی عمید
گور سنگدار، گور کن قبرکن گورکن لحد ساز: عاقلان بینی بشادی بهر آن در هرمکان لاحدان بینی برنج از بهر این در هر دیار. (سنائی لغ) قبرکن، لحد ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از واحد
تصویر واحد
یگانه، یکتا، بینظیر، تنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاحظ
تصویر جاحظ
((حِ))
مردی که چشمش درشت و برآمده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاهد
تصویر جاهد
((هِ))
جهد کننده، کوشا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جامد
تصویر جامد
((مِ))
یخ بسته، منجمد، آن چه که زنده نیست و رشد ندارد مانند سنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لاحد
تصویر لاحد
((حِ))
گورکن، لحدساز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از واحد
تصویر واحد
((حِ))
یک، یکی، یگانه، یکتا، مجموعه افرادی که مأمور انجام عملیات مشترکی هستند، یک ساعت درس در هفته در یک نیم سال تحصیلی دوره دانشگاهی
فرهنگ فارسی معین
ویژگی ماده ای که شکل و حجم ثابتی دارد و در برابر تغییر شکل مقاومت نشان می دهد مانند چوب، خشک و بی روح، نامطبوع، اسم جامد در دستور زبان علوم ادبی اسمی که فاقد بن ماضی و مضارع باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احد
تصویر احد
پیمان بستن، یکی، یگانه ای که تصور دومی وغیر برای او نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احد
تصویر احد
(پسرانه)
یگانه، یکتا، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از احد
تصویر احد
یکتا، یگانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جحد
تصویر جحد
کم خیری انکار کردن شیئی با علم به آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احد
تصویر احد
برنده تر، تندتر، تیزتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جحد
تصویر جحد
خیانت در امانت، انکار کردن، تکذیب کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احد
تصویر احد
یک، یکی، از نام های خداوند، یگانه، یکتا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احد
تصویر احد
((اَ حَ))
یکی، یک، یگانه، یکتا، یکم، یکی از نام های خدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جحد
تصویر جحد
((جَ))
انکار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاحدین
تصویر جاحدین
جمع جاحد
فرهنگ لغت هوشیار