- جاثلیق
- ترسابد مهتر ترسایان یکی از درجات روحانیت مسیحیان
معنی جاثلیق - جستجوی لغت در جدول جو
- جاثلیق ((ثِ))
- پیشوای ترسایان
- جاثلیق
- رئیس روحانی نصاری، عالم و عابد ترسان، پیشوای عیسوی، رئیس اسقف ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رئیس روحانی نصاری
برسازها
سردار سالار
سیاهرگی که بمحاذات محور بازو در زیر جلد قرار دارد و حجیم تر از سیاهرگ قیفال است و بدو سیاهرگ زند اسفل و میانی تقسیم میشود. این سیاهرگ مسیرش در زیر پوست در 3، 1 فوقانی بازو با چشم کاملا مشهود است شاهرگ دست
جمع جاثم، بر جا ماندگان، بر سینه خفتگان، نابود گشتگان جمع جاثم
معبر، کسی که تعبیر خواب کند
کانایش
حالت نادانی، جهل، دوره پیش از اسلام را گویند
جمع جوالق و جوالق
سردار، سالار
دورۀ پیش از اسلام در عربستان و احوال عرب در آن زمان که دورۀ بت پرستی بود، کنایه از دورۀ جهل و نادانی
شاهرگ بازو، سیاهرگ بزرگی در بازو که در قدیم از آن خون می گرفتند
دو زانو بر زانو نشسته
مونث جالی، غریبانی که از وطن خود هجرت کرده اند، اهل ذمه، جزیه ای که از اهل ذمه گیرند
کشتزار خربزه و هندوانه و خیار را گویند
نادانی، بخردی
مربوط به عهد جاهلیت، نادانی
کشتزاری که در آن خربزه، هندوانه، خیار و مانند آن می کارند
چهل و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳۷ آیه، شریعت، دهر
کشتزار خربزه، هندوانه و خیار و مانند آن
پنج انگشت
جلا دهنده، زداینده زنگ
شایسته تر سزاوارتر درخشش آذرخش در خورتر سزاوارتر
روشن، واضح، جلا دهنده، پاک کننده
ادویه جالی: دواهایی که عفونت های جلدی را با آن پاک کنند، ضد عفونی های جلدی
ادویه جالی: دواهایی که عفونت های جلدی را با آن پاک کنند، ضد عفونی های جلدی
جلادهنده