- جابجا
- نقطه به نقطه، محل به محل
معنی جابجا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی موقع، بی جا، بی مورد
بی موقع، بی مورد، کاری یا چیزی که به موقع و در جای مناسب خود نباشد، نابرجا
آوازیست که بدان مرغ را بلانه رانند، جابجا جای جای مکان تا مکان
عوض کردن
عوض کردن
چیزی رااز جایی بجایی دیگر نهادن نقل انتقال، نهال را از جایی بجایی دیگر نشاندن، ذخیره کردن، هر چیز را در جای خود نهادن، پنهان کردن
انتقال یافته
نقل مکان کردن، ازجادررفتن
از جایی بجایی منتقل شدن از جایی بجایی رفتن، در حال افتادن فورا بزمین افتادن
Commutation
Displace
замещение , вывих , смещение
перемещать
Umwandlung, Verrenkung, Verschiebung
verschieben
комутація , вивих , зсув
переміщати
zamiana, zwichnięcie, przemieszczenie
przesuwać
换乘 , 脱位 , 位移
comutação, deslocamento
deslocar
commutazione, lussazione, spostamento
spostare
conmutación, dislocación, desplazamiento
desplazar
commutation, dislocation, déplacement
déplacer
omwisseling, dislocatie, verplaatsing
verplaatsen
การแลกเปลี่ยน , การหลุด , การเคลื่อนย้าย