- جائی
- پوشنده، پنهان کننده، مبال
معنی جائی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هجایی در فارسی آواجی آواتی
تبهکار
روان
بیننده مقابل مرئی دیده شده
فراهم آورنده
جلا دهنده، زداینده زنگ
خشن و تند خوی، ستمگر، جفا کننده
درشت، سخت
از ریشه پارسی جایزه دهنده
روان، گذران
جولان زننده
گرسنه
متکبره، خرامنده
گشت زننده و جستجو کننده
روان مباح، روا
ظالم، ستمکار
گریباندوز، جهانگرد، شیر
مستراح مبرز بیت الخلا
ویران
حسن لبه
عزیز، محبوب، دوست جانی و بمعنی جنایتکار
خواهنده عطا، زعفران
کم و اندک
کیفری، آنچه که به کیفر و مجازات نسبت داشته باشد
قسمی گل سوری، چای
برادر مادر
جمع کنندۀ باج و خراج
مربوط به ماء، کنایه از فصیح
جفا کننده، جفاپیشه، بدخو، خشن، تندخو
مستراح، مبال، مبرز، بیت الخلا، خلا، آبشتنگاه
کسی که مرتکب جنایت شود، جنایت کار، گناهکار، تبهکار
مربوط به جان مثلاً خسارت جانی، کنایه از عزیز و گرامی مانند جان، برای مثال از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن / از دوستان جانی مشکل توان بریدن (حافظ - ۷۸۴)
روان، رونده، در جریان مثلاً آب جاری
کنایه از رایج
کنونی، فعلی مثلاً ماه جاری
نسبت میان زنان دو یا چند برادر با یکدیگر، زن برادر شوهر
کنایه از رایج
کنونی، فعلی مثلاً ماه جاری
نسبت میان زنان دو یا چند برادر با یکدیگر، زن برادر شوهر