- جائل
- جولان زننده
معنی جائل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نادان، ناآگاه
برساز
خواری، رسوائی
دریوزه گر
بر طرف شونده
پرسنده، سئوال کننده، پرسان
بر زمین زننده
رختخواب، جاجو: (جاجل بچه هارا بیندازخ)
پیدا کننده، فریبنده، گرداننده، آفریننده
پوشنده، پنهان کننده، مبال
گرسنه
متکبره، خرامنده
گشت زننده و جستجو کننده
روان مباح، روا
ظالم، ستمکار
گریباندوز، جهانگرد، شیر
نادان، احمق
بره آهو آهو بره
جمع جلیل، فرمندان
جمع جزیل، بسیارها، استوارها
بچه شتر ماده تازه متولد شده، نعت فاعلی از حول و حیل، رنگ برگشته
نگهدارنده، خودخواه مرد، ترفند کار
نادان، نابخرد، بی سواد
دارای ذیل، درازدامن، درازدنبال
مانع و حجاب میان دو چیز، هرچه میان دو چیز واقع شود
جعل کننده، خلق کننده، قرار دهنده، سازنده، گرداننده
سؤال کننده، پرسش کننده، خواهنده، کسی که طلب احسان کند، کنایه از آنکه با گدایی چیزی از مردم بخواهد، برای مثال چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی / بده وگرنه ستمگر به زور بستاند (سعدی - ۹۴)
سائل به کف: کنایه از کسی که از روی گدایی دست پیش مردم دراز کند، آنکه پیشه اش گدایی است
سائل به کف: کنایه از کسی که از روی گدایی دست پیش مردم دراز کند، آنکه پیشه اش گدایی است
ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
فزونی، توانائی، قدرت، دستگاه
نیازمند
رگ ران
سخنگو
شب نیک
گراینده بچیزی میل کننده راغب شایق: خری چند مایل به جلهای رنگین ددی چند راغب به آفت رسانی. (وحشی. چا. امیر کبیر 269)، خمیده برگردیده، نزدیک به متمایل به: کتی قهوه یی وشلواری زرد رنگ مایل بسبز پوشیده بود