جدول جو
جدول جو

معنی جائل - جستجوی لغت در جدول جو

جائل
جولان زننده
تصویری از جائل
تصویر جائل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جاهل
تصویر جاهل
نادان، ناآگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جاعل
تصویر جاعل
برساز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذائل
تصویر ذائل
خواری، رسوائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سائل
تصویر سائل
دریوزه گر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زائل
تصویر زائل
بر طرف شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سائل
تصویر سائل
پرسنده، سئوال کننده، پرسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاحل
تصویر جاحل
بر زمین زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاجل
تصویر جاجل
رختخواب، جاجو: (جاجل بچه هارا بیندازخ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاعل
تصویر جاعل
پیدا کننده، فریبنده، گرداننده، آفریننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جائی
تصویر جائی
پوشنده، پنهان کننده، مبال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جائع
تصویر جائع
گرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جائظ
تصویر جائظ
متکبره، خرامنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جائس
تصویر جائس
گشت زننده و جستجو کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جائز
تصویر جائز
روان مباح، روا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جائر
تصویر جائر
ظالم، ستمکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جائب
تصویر جائب
گریباندوز، جهانگرد، شیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهل
تصویر جاهل
نادان، احمق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جادل
تصویر جادل
بره آهو آهو بره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلائل
تصویر جلائل
جمع جلیل، فرمندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزائل
تصویر جزائل
جمع جزیل، بسیارها، استوارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حائل
تصویر حائل
بچه شتر ماده تازه متولد شده، نعت فاعلی از حول و حیل، رنگ برگشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خائل
تصویر خائل
نگهدارنده، خودخواه مرد، ترفند کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاهل
تصویر جاهل
نادان، نابخرد، بی سواد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذائل
تصویر ذائل
دارای ذیل، درازدامن، درازدنبال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حائل
تصویر حائل
مانع و حجاب میان دو چیز، هرچه میان دو چیز واقع شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاعل
تصویر جاعل
جعل کننده، خلق کننده، قرار دهنده، سازنده، گرداننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سائل
تصویر سائل
سؤال کننده، پرسش کننده، خواهنده، کسی که طلب احسان کند، کنایه از آنکه با گدایی چیزی از مردم بخواهد، برای مثال چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی / بده وگرنه ستمگر به زور بستاند (سعدی - ۹۴)
سائل به کف: کنایه از کسی که از روی گدایی دست پیش مردم دراز کند، آنکه پیشه اش گدایی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جائر
تصویر جائر
ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طائل
تصویر طائل
فزونی، توانائی، قدرت، دستگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائل
تصویر عائل
نیازمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فائل
تصویر فائل
رگ ران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قائل
تصویر قائل
سخنگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لائل
تصویر لائل
شب نیک
فرهنگ لغت هوشیار
گراینده بچیزی میل کننده راغب شایق: خری چند مایل به جلهای رنگین ددی چند راغب به آفت رسانی. (وحشی. چا. امیر کبیر 269)، خمیده برگردیده، نزدیک به متمایل به: کتی قهوه یی وشلواری زرد رنگ مایل بسبز پوشیده بود
فرهنگ لغت هوشیار