خوش ترکیب، زیباشکل. و در ترکیب اسماء اعلام آید همچون البتکین، سبکتکین، بکتکین، انوشتکین و به تنهایی نام پادشاهی خاص شنیده نشده. (حاشیۀ برهان چ معین) ، مجازاً، مغول. ترک. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : هستم ز نسل ساسان نز تخمۀ تکین هستم ز صلب کسری نزدودۀ ینال. مجد همگر (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ، در بیتهای زیر گویا کنایه از خان کوچک و زیر دست امیر است: نشود غره خردمند بدان، کز پس من چون پس میر نیاید نه تکین و نه بشیر. ناصرخسرو. شعری که ترا رشید گفته ست گفتند که بحر او چنین ست این شعر چو شعر او نباشد کان خان بزرگ و این تکین است. ادیب صابر. ، از القاب امراء ترک. از القاب ترکی است مانند البتکین. سبکتکین: خوش نخسبند همه از فزعش زان سوی آب نه قدرخان نه طغانخان نه ختاخان نه تکین. فرخی. گاهی به دریا درشوی، گاهی به جیحون بگذری گه رای بگریزد ز تو گه رام و گه خان گه تکین. فرخی. چاکران دگران ز آرزوی بنده کنند نام فرزندان تکسین و تکین و دینار. فرخی. هر چند مهار خلق بگرفتند امروز تکین و ایلک و پیغور. ناصرخسرو. به پیش ینال و تکین چون رهی دوانند یکسر غنی و فقیر. ناصرخسرو. پند از هرکس که گوید گوش دار گر مثل طوغانش گوید یا تکین. ناصرخسرو. جز که رزق تن جاهل سببی نیست دگر که سمک پیش تکین است و رمک بر در تاش رزق تن، پاک همه باطل و ناچیز شود گر نیاید پدر تاش و تکین بر دم آش. ناصرخسرو. این شعر مکان او ندارد کو در صف شاعران تکین است طبعش بگه سخن لطیف است رایش بگه ثنا رزین است. ادیب صابر. آنکه قدر در ادای خدمتش افکند موی کشان دودۀ ینال و تکین را. انوری. شاه جهان سنجر آنکه بستۀ امرش قیصر و فغفور و خان و رای و تکین است. انوری. آتش اندر جاه زن گو باد در دست تکین آب رخ برخاک نه گو خاک بر فرق طغان. خاقانی. آبرو از برای نان حرام به تکین و طغان نخواهد داد. خاقانی. چون تویی اندر جهان شاه طغان کرم کی رود اهل هنر بر در تاش و تکین. خاقانی. تیغ تو تسکین ظلم نزد تکین آبخور تیر تو طغرای فتح پیش طغان مغتنم. خاقانی. خدمت درگاه تو مقصد آرای رای صورت القاب تو نقش نگین تکین. سلمان ساوجی. ، آتش، حوض، خرد. (غیاث اللغات) (آنندراج)
خوش ترکیب، زیباشکل. و در ترکیب اسماء اعلام آید همچون البتکین، سبکتکین، بکتکین، انوشتکین و به تنهایی نام پادشاهی خاص شنیده نشده. (حاشیۀ برهان چ معین) ، مجازاً، مغول. ترک. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : هستم ز نسل ساسان نز تخمۀ تکین هستم ز صلب کسری نزدودۀ ینال. مجد همگر (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ، در بیتهای زیر گویا کنایه از خان کوچک و زیر دست امیر است: نشود غره خردمند بدان، کز پس من چون پس میر نیاید نه تکین و نه بشیر. ناصرخسرو. شعری که ترا رشید گفته ست گفتند که بحر او چنین ست این شعر چو شعر او نباشد کان خان بزرگ و این تکین است. ادیب صابر. ، از القاب امراء ترک. از القاب ترکی است مانند البتکین. سبکتکین: خوش نخسبند همه از فزعش زان سوی آب نه قدرخان نه طغانخان نه ختاخان نه تکین. فرخی. گاهی به دریا درشوی، گاهی به جیحون بگذری گه رای بگریزد ز تو گه رام و گه خان گه تکین. فرخی. چاکران دگران ز آرزوی بنده کنند نام فرزندان تکسین و تکین و دینار. فرخی. هر چند مهار خلق بگرفتند امروز تکین و ایلک و پیغور. ناصرخسرو. به پیش ینال و تکین چون رهی دوانند یکسر غنی و فقیر. ناصرخسرو. پند از هرکس که گوید گوش دار گر مثل طوغانش گوید یا تکین. ناصرخسرو. جز که رزق تن جاهل سببی نیست دگر که سمک پیش تکین است و رمک بر در تاش رزق تن، پاک همه باطل و ناچیز شود گر نیاید پدر تاش و تکین بر دم آش. ناصرخسرو. این شعر مکان او ندارد کو در صف شاعران تکین است طبعش بگه سخن لطیف است رایش بگه ثنا رزین است. ادیب صابر. آنکه قدر در ادای خدمتش افکند موی کشان دودۀ ینال و تکین را. انوری. شاه جهان سنجر آنکه بستۀ امرش قیصر و فغفور و خان و رای و تکین است. انوری. آتش اندر جاه زن گو باد در دست تکین آب رخ برخاک نه گو خاک بر فرق طغان. خاقانی. آبرو از برای نان حرام به تکین و طغان نخواهد داد. خاقانی. چون تویی اندر جهان شاه طغان کرم کی رود اهل هنر بر در تاش و تکین. خاقانی. تیغ تو تسکین ظلم نزد تکین آبخور تیر تو طغرای فتح پیش طغان مغتنم. خاقانی. خدمت درگاه تو مقصد آرای رای صورت القاب تو نقش نگین تکین. سلمان ساوجی. ، آتش، حوض، خرد. (غیاث اللغات) (آنندراج)
دهی جزء دهستان رامند بخش بوئین شهرستان قزوین که در 24 هزارگزی بوئین و36 هزارگزی راه عمومی واقع است و 672 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات، چغندر قند، باغات اشجار وسردرختی. شغل اهالی زراعت و بافتن گلیم و جاجیم و راهش ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی جزء دهستان رامند بخش بوئین شهرستان قزوین که در 24 هزارگزی بوئین و36 هزارگزی راه عمومی واقع است و 672 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات، چغندر قند، باغات اشجار وسردرختی. شغل اهالی زراعت و بافتن گلیم و جاجیم و راهش ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
به معنی چکن است که نوعی از کشیده و زرکش دوزی و بخیه دوزی باشد. (برهان) (آنندراج). به معنی چکن است. (جهانگیری). زرکش دوزی. (ناظم الاطباء). در ترکی به معنی نوعی از زردوزی روی پشم. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). و رجوع به چکن شود، در ترکی به معنی سبزه و علف. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین) ، در ترکی گوش است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
به معنی چکن است که نوعی از کشیده و زرکش دوزی و بخیه دوزی باشد. (برهان) (آنندراج). به معنی چکن است. (جهانگیری). زرکش دوزی. (ناظم الاطباء). در ترکی به معنی نوعی از زردوزی روی پشم. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). و رجوع به چکن شود، در ترکی به معنی سبزه و علف. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین) ، در ترکی گوش است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
قصبۀ کوچکی است در ولایت ایلبصان. از ایالت مناستر در آرناؤدستان (آلبانی) بر ساحل یمین رود اشکومبی بر دامنۀ کوهی در کنار بیشه ای در 26 هزارگزی شرقی ساحل ادریاتیک و در 30 هزارگزی غرب ایلبصان. خانه های آن بر فراز تپه ها و پراکنده است و نزدیک 1800 تن سکنه دارد. در وسط این قصبه چهارسوئی است و دو مسجد جامع و یک تکیه و یک مدرسه و یک برج ساعت و اطراف آن شالی زار است و از این رو هوائی گرفته و خفه دارد و اما قضای پکین که این قصبه در آنجا واقع است از مشرق محدود است به ایلبصان و از شمال غرب به اشقودره و سنجاق دراج و از جنوب به یانیه و سنجاق برات و مرکب از 91 قریه است وزراعت آنجا برنج و ذرت (بلال) و سایر حبوبات و زیتون است. برحسب سرشماری رسمی سکنۀ آنجا 15 هزارتن است و همگی مسلمان اند و دارای 27 مسجد جامع و یک مدرسه وهفت مکتب و سه تکیه باشد. (از قاموس الاعلام ترکی) ایلیونیس. قصبه ای است در کشورهای متحد امریکا بر ساحل نهر ایلیونیس و به هشتاد و سه هزارگزی شمال اسپرینگ فیلد. دارای شش هزار تن سکنه است. (از قاموس الاعلام ترکی)
قصبۀ کوچکی است در ولایت ایلبصان. از ایالت مناستر در آرناؤدستان (آلبانی) بر ساحل یمین رود اشکومبی بر دامنۀ کوهی در کنار بیشه ای در 26 هزارگزی شرقی ساحل ادریاتیک و در 30 هزارگزی غرب ایلبصان. خانه های آن بر فراز تپه ها و پراکنده است و نزدیک 1800 تن سکنه دارد. در وسط این قصبه چهارسوئی است و دو مسجد جامع و یک تکیه و یک مدرسه و یک برج ساعت و اطراف آن شالی زار است و از این رو هوائی گرفته و خفه دارد و اما قضای پکین که این قصبه در آنجا واقع است از مشرق محدود است به ایلبصان و از شمال غرب به اشقودره و سنجاق دراج و از جنوب به یانیه و سنجاق برات و مرکب از 91 قریه است وزراعت آنجا برنج و ذرت (بلال) و سایر حبوبات و زیتون است. برحسب سرشماری رسمی سکنۀ آنجا 15 هزارتن است و همگی مسلمان اند و دارای 27 مسجد جامع و یک مدرسه وهفت مکتب و سه تکیه باشد. (از قاموس الاعلام ترکی) ایلیونیس. قصبه ای است در کشورهای متحد امریکا بر ساحل نهر ایلیونیس و به هشتاد و سه هزارگزی شمال اسپرینگ فیلد. دارای شش هزار تن سکنه است. (از قاموس الاعلام ترکی)