یونیه. ژوئن. حزیران. (از 10 خردادتا 10 تیرماه جلالی). (یادداشت مؤلف). نام ماه ششم از ماههای فرنگی. (ناظم الاطباء). یونیه. (آثارالباقیه). آذار. (التفهیم). و رجوع به ژوئن و حزیران شود
یونیه. ژوئن. حزیران. (از 10 خردادتا 10 تیرماه جلالی). (یادداشت مؤلف). نام ماه ششم از ماههای فرنگی. (ناظم الاطباء). یونیه. (آثارالباقیه). آذار. (التفهیم). و رجوع به ژوئن و حزیران شود
ماه تموز، از دهم تیرماه تا دهم مردادماه. ژوئیه. (یادداشت مرحوم دهخدا). نیسان. (التفهیم). به زبان ترکی نام ماهی است که در انگریزی (انگلیسی) جولایی (جولای) باشد. (آنندراج). ماه هفتم رومی است. (از آثارالباقیه ص 50)
ماه تموز، از دهم تیرماه تا دهم مردادماه. ژوئیه. (یادداشت مرحوم دهخدا). نیسان. (التفهیم). به زبان ترکی نام ماهی است که در انگریزی (انگلیسی) جولایی (جولای) باشد. (آنندراج). ماه هفتم رومی است. (از آثارالباقیه ص 50)
یکی از پاپ هاست که از 1503 تا 1513 میلادی در مسند پاپی استقرار داشت، اول برضد جمهوری وندیک برخاست و با دو پادشاه فرانسه و اسپانیول و امپراطور آلمان متحد شد و سرزمینهای بسیار از وندیک گرفت، سپس برضد لوئی دوازدهم پادشاه فرانسه با وندیک و اسپانیول و انگلیس همدست شد، ولی در اثنای جنگ درگذشت، او ارباب علم و هنر را تشویق و حمایت می کرد، از آن جمله میکل آنژ و رافائل بودند، (از قاموس الاعلام ترکی) سرداری از دستۀ اوغسطس که از جانب فستس مأمور شد که پولس را به روم برد، و به پولس اطمینان داشت و او را مرخص فرمود که در صیدون از رفقای خود دیدن کند و چون لشکریان خواستند اسیران را برای جلوگیری از فرار بکشند، یولیوس برای حفظ جان پولس آنان را از این کار بازداشت، (از قاموس کتاب مقدس)
یکی از پاپ هاست که از 1503 تا 1513 میلادی در مسند پاپی استقرار داشت، اول برضد جمهوری وندیک برخاست و با دو پادشاه فرانسه و اسپانیول و امپراطور آلمان متحد شد و سرزمینهای بسیار از وندیک گرفت، سپس برضد لوئی دوازدهم پادشاه فرانسه با وندیک و اسپانیول و انگلیس همدست شد، ولی در اثنای جنگ درگذشت، او ارباب علم و هنر را تشویق و حمایت می کرد، از آن جمله میکل آنژ و رافائل بودند، (از قاموس الاعلام ترکی) سرداری از دستۀ اوغسطس که از جانب فستس مأمور شد که پولس را به روم برد، و به پولس اطمینان داشت و او را مرخص فرمود که در صیدون از رفقای خود دیدن کند و چون لشکریان خواستند اسیران را برای جلوگیری از فرار بکشند، یولیوس برای حفظ جان پولس آنان را از این کار بازداشت، (از قاموس کتاب مقدس)
منگ - تسه یا ’منگ - تسو’ فیلسوف چینی که در نیمۀ اول قرن چهارم پیش از میلاد در تسه ئو ولایتی در شانتونگ متولد شد و در سال 314 ق. م درگذشت. او از پیروان تسه سه نوادۀ کنفوسیوس و مروج و ادامه دهنده افکار او بوده و چون مدتی را به مطالعه و تعمق در کتابهای مقدس گذراند مصمم شد نظرات خود را انتشار دهد ولی چندان مورد توجه شاهزادگان قرار نگرفت و او به زادگاهش بازگشت و در آنجا ’شین کینگ’ یا کتاب کتابها را مورد تجدید نظر قرار داد که در شمار آثار کلاسیک چین قرار گرفت. (از لاروس). رجوع به منچیوس شود
منگ - تسه یا ’منگ - تسو’ فیلسوف چینی که در نیمۀ اول قرن چهارم پیش از میلاد در تسه ئو ولایتی در شانتونگ متولد شد و در سال 314 ق. م درگذشت. او از پیروان تسه سه نوادۀ کنفوسیوس و مروج و ادامه دهنده افکار او بوده و چون مدتی را به مطالعه و تعمق در کتابهای مقدس گذراند مصمم شد نظرات خود را انتشار دهد ولی چندان مورد توجه شاهزادگان قرار نگرفت و او به زادگاهش بازگشت و در آنجا ’شین کینگ’ یا کتاب کتابها را مورد تجدید نظر قرار داد که در شمار آثار کلاسیک چین قرار گرفت. (از لاروس). رجوع به منچیوس شود
یکی از منسوبان پولس است، (رسالۀ رومیان 16:21) و در تقلید وارد است که او اسقف کنخریا و دور نیست که همان خود لوکیوس 2 باشد که شخصی قیروانی و یکی از معلمین انطاکیه بود (اعمال رسولان 13:1)، (قاموس کتاب مقدس)
یکی از منسوبان پولس است، (رسالۀ رومیان 16:21) و در تقلید وارد است که او اسقف کنخریا و دور نیست که همان خود لوکیوس 2 باشد که شخصی قیروانی و یکی از معلمین انطاکیه بود (اعمال رسولان 13:1)، (قاموس کتاب مقدس)
پترس. مستشرق هلندی است که به نام سلستین معروف گردید و برای رسیدگی به اوضاع مسیحیان در سال 1670 میلادی به هند مسافرت نمود. و در سورات هندوستان درگذشت و کتاب (اقتدای به مسیح) را به زبان عربی ترجمه نمود یاکوب. مستشرق هلندی که در سالهای (1596-1667 میلادی) میزیسته و مهمترین مؤلفات او فرهنگ عربی به لاتینی است که در 1653 میلادی در لیدن به طبع رسید
پترس. مستشرق هلندی است که به نام سلستین معروف گردید و برای رسیدگی به اوضاع مسیحیان در سال 1670 میلادی به هند مسافرت نمود. و در سورات هندوستان درگذشت و کتاب (اقتدای به مسیح) را به زبان عربی ترجمه نمود یاکوب. مستشرق هلندی که در سالهای (1596-1667 میلادی) میزیسته و مهمترین مؤلفات او فرهنگ عربی به لاتینی است که در 1653 میلادی در لیدن به طبع رسید
نام اصلی نمرود است، گویند نمرود را پسری بوده پدر را گرفت و اخته کرد تا دیگر او را فرزند بهم نرسد و خود پادشاه شد، (برهان) (آنندراج)، در جنات الخلود در فهرست ’ملوک النمارده’ ’سیروس’ آمده ’سوروس’ نام خانواده ای مشهور در روم قدیم بوده است که چند تن از آن خانواده به امپراطوری رسیدند، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
نام اصلی نمرود است، گویند نمرود را پسری بوده پدر را گرفت و اخته کرد تا دیگر او را فرزند بهم نرسد و خود پادشاه شد، (برهان) (آنندراج)، در جنات الخلود در فهرست ’ملوک النمارده’ ’سیروس’ آمده ’سوروس’ نام خانواده ای مشهور در روم قدیم بوده است که چند تن از آن خانواده به امپراطوری رسیدند، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
تاتیوس، از پادشاهان کورها (سابین) بنا بروایت افسانه، وی برای انتقام گرفتن از ’رومولس’ که زنان ملتش را ربوده بود، اسلحه بدست گرفت و بر اثر خیانت ’تارپیا’ بر کاپیتون (قلعۀ روم) مسلط شد ولی زنان، خود را میان پدران و شوهران خویش انداخته و از جنگ و خونریزی مانع شدند، این دو دسته مردم متحداً شهر را مالک شدند و ’تاتیوس’ (به لاتن تاسیوس) قدرت را با ’رومولس’ تقسیم کرد، تاتیوس پس از پنج سال بوسیلۀ ساکنان ’لاوینیوم’ بقتل رسید، رجوع به تاتیوس در همین لغت نامه و تاسیوس در کتاب تمدن قدیم فوستل دوکلانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی ص 469 شود
تاتیوس، از پادشاهان کورها (سابین) بنا بروایت افسانه، وی برای انتقام گرفتن از ’رومولس’ که زنان ملتش را ربوده بود، اسلحه بدست گرفت و بر اثر خیانت ’تارپیا’ بر کاپیتون (قلعۀ روم) مسلط شد ولی زنان، خود را میان پدران و شوهران خویش انداخته و از جنگ و خونریزی مانع شدند، این دو دسته مردم متحداً شهر را مالک شدند و ’تاتیوس’ (به لاتن تاسیوس) قدرت را با ’رومولس’ تقسیم کرد، تاتیوس پس از پنج سال بوسیلۀ ساکنان ’لاوینیوم’ بقتل رسید، رجوع به تاتیوس در همین لغت نامه و تاسیوس در کتاب تمدن قدیم فوستل دوکلانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی ص 469 شود
از سرداران و خطبای بزرگ آتن بود که در حدود سال 400 قبل از میلاد تولد یافت و در 317 قبل از میلاد درگذشت. فوسیون در فلسفه و علوم شاگرد افلاطون و در سیاست پیرو آریستیدس بود و در جنگ مقدونیه آتنیان را نصیحت میکرد که با فیلپوس صلح کنند اما چون فیلپوس بر شهر ابوآ حمله برد با دسته ای ازلشکریان آتن به کمک شهر مزبور رفت و از غلبۀ پادشاه مقدونیه جلوگیری کرد و این واقعه به سال 350 یا 340 قبل از میلاد بود وی در سیاست رقیب دمستنس بود و عقیده داشت که آتن با اسکندر مقدونی هم صلح کند. چندی پس از مرگ اسکندر فوسیون به ریاست حکومت نیمه معتدلی که در آتن پدید آمده بود منصوب شد ولی چون ’نیکانر’ سردار ’آنتیوکوس اپیغان’ ناگهان بندر پیرس را تصرف کرد مردم آتن به او بدگمان شدند و او را به نوشیدن شوکران محکوم ساختند ولی چندی پس از مرگ او آتنیان به بیگناهی او پی بردند و برایش مجسمه ای ساختند. (از تعلیقات ترجمه تمدن قدیم فوستل دو کولانژ از نصرالله فلسفی)
از سرداران و خطبای بزرگ آتن بود که در حدود سال 400 قبل از میلاد تولد یافت و در 317 قبل از میلاد درگذشت. فوسیون در فلسفه و علوم شاگرد افلاطون و در سیاست پیرو آریستیدس بود و در جنگ مقدونیه آتنیان را نصیحت میکرد که با فیلپوس صلح کنند اما چون فیلپوس بر شهر ابوآ حمله برد با دسته ای ازلشکریان آتن به کمک شهر مزبور رفت و از غلبۀ پادشاه مقدونیه جلوگیری کرد و این واقعه به سال 350 یا 340 قبل از میلاد بود وی در سیاست رقیب دمستنس بود و عقیده داشت که آتن با اسکندر مقدونی هم صلح کند. چندی پس از مرگ اسکندر فوسیون به ریاست حکومت نیمه معتدلی که در آتن پدید آمده بود منصوب شد ولی چون ’نیکانر’ سردار ’آنتیوکوس اپیغان’ ناگهان بندر پیرس را تصرف کرد مردم آتن به او بدگمان شدند و او را به نوشیدن شوکران محکوم ساختند ولی چندی پس از مرگ او آتنیان به بیگناهی او پی بردند و برایش مجسمه ای ساختند. (از تعلیقات ترجمه تمدن قدیم فوستل دو کولانژ از نصرالله فلسفی)
ظاهراً طبیبی بوده است، و او را در عداد پزشکانی که در فاصله روزگاران بقراط و جالینوس زیسته اند نام برده اند، (از عیون الانباء فی طبقات الاطباء ج 1 ص 36)
ظاهراً طبیبی بوده است، و او را در عداد پزشکانی که در فاصله روزگاران بقراط و جالینوس زیسته اند نام برده اند، (از عیون الانباء فی طبقات الاطباء ج 1 ص 36)
تزه از قهرمانان یونان قدیم است، او فرزند اژه و پادشاه آتن بود و شخصی است نیمه افسانه ای و نیمه تاریخی و بعضی از اعمال او با هیرکول مرتبط می گردد، او بوسیلۀ طنابی که دختر مینوس تهیه کرده بود و به راهنمائی همین دختر از پیچ و خم های کرت گذشت و مینوتور غول آدمخوار را بکشت، آنگاه این شاهزاده خانم را در جزیره ناکسوس گم کرد و بدنبال یک زندگی غیرعادی و پرماجرا درگذشت، رجوع به قاموس الاعلام ترکی و لاروس شود
تزه از قهرمانان یونان قدیم است، او فرزند اِژه و پادشاه آتن بود و شخصی است نیمه افسانه ای و نیمه تاریخی و بعضی از اعمال او با هیرکول مرتبط می گردد، او بوسیلۀ طنابی که دختر مینوس تهیه کرده بود و به راهنمائی همین دختر از پیچ و خم های کرت گذشت و مینوتور غول آدمخوار را بکشت، آنگاه این شاهزاده خانم را در جزیره ناکسوس گم کرد و بدنبال یک زندگی غیرعادی و پرماجرا درگذشت، رجوع به قاموس الاعلام ترکی و لاروس شود
بیزانسی. اطلاعات راجع به او کم است. همین قدر میدانیم که از اهل قسطنطنیه بوده... سالنامه های او به زبان یونانی نوشته شده و حاکی از وقایع سالهای 344 تا 390 میلادی است. این کتاب در قرن پنجم میلادی به زبان ارمنی ترجمه شده و ارامنه را خوش نیامده است زیرا از انتقادات او وطن پرستان تنفر یافته اند. باوجود این کتاب مزبور را مهم میدانند، راست است که در نوشته های او اشتباهاتی راجع به وقایع و سنوات شده ولی این نقص در کاربیشتر نویسندگان آن زمان دیده میشود. به هرحال فوستوس شخصی فاضل بوده و نوشته های او از منابع درجه اول تاریخ ارمنستان است. (از ایران باستان پیرنیا ص 97)
بیزانسی. اطلاعات راجع به او کم است. همین قدر میدانیم که از اهل قسطنطنیه بوده... سالنامه های او به زبان یونانی نوشته شده و حاکی از وقایع سالهای 344 تا 390 میلادی است. این کتاب در قرن پنجم میلادی به زبان ارمنی ترجمه شده و ارامنه را خوش نیامده است زیرا از انتقادات او وطن پرستان تنفر یافته اند. باوجود این کتاب مزبور را مهم میدانند، راست است که در نوشته های او اشتباهاتی راجع به وقایع و سنوات شده ولی این نقص در کاربیشتر نویسندگان آن زمان دیده میشود. به هرحال فوستوس شخصی فاضل بوده و نوشته های او از منابع درجه اول تاریخ ارمنستان است. (از ایران باستان پیرنیا ص 97)
مردی پارسی باحزم و در جنگ هنرمند و در نطق ماهر. وی ملازم کوروش بزرگ شاهنشاه هخامنشی بود چون اهالی کاریه به دو دسته تقسیم شده با یکدیگر در جنگ بودند تا از هر دو طرف رسولانی نزد کوروش فرستاده کمک او را درخواست کردند. کوروش در این وقت در سارد مشغول تهیۀ ماشین های باره کوب بود تا قلعه هائی را که تسلیم نمیشدند، تسخیر کند. دراین هنگام وی ادوسیوس را با سپاهی به کاریه فرستاد و کیلیکی ها و اهالی قبرس داوطلبانه خواستند جزو این سپاه گردند از این جهت کوروش هیچگاه ولاتی برای این مردمان معین نکرد و به آنها اجازه داد در تحت ارادۀ رؤسائی از خودشان بوده باج دهند و در موقع احتیاج برای خدمت حاضر شوند. آدوسیوس وارد کاریه شد و فرستادگان هر دو طرف به او تکلیف کردند که داخل شهر شود، با این شرط که طرف مقابل را بیازارد. آدوسیوس بهریک از طرفین گفت: ’حق با شماست و من هم با شما هستم’ ولی باید طرف دیگر از اتحاد ما آگاه نشود. هر دو طرف گروی دادند و کاریها قسم خوردند که برای خیر کوروش و پارسیها قشون او را بشهر راه دهند. آدوسیوس هم از طرف خود سوگند یاد کرد که نیت بدی ندارد و مقصودش خدمت است بکسانی که او را خواهند پذیرفت. پس از آن شبی رابرای اجرای نقشۀ خود معین کرد و بهر دو طرف اطلاع داد. در یک شب طرفین او را با سپاهش به قلاع خود وارد کردند و او در آنجا محکم نشست. روز دیگر نمایندگان هر دو طرف را خواست و آنها چون یکدیگر را دیدند، در غیظ فرورفتند، چه یقین کردند که آدوسیوس هر دو طرف رافریب داده. آدوسیوس خطاب به آنها کرده چنین گفت: ’شهری ها، من بشما وعده کردم داخل شهر شما شوم، بی اینکه نیت بد داشته باشم و خدمت بکسانی کنم که مرا خواهند پذیرفت. اگر میخواستم بیک طرف کمک کنم گمان میکنم که بضرر شما خاتمه می یافت، و شهر خراب میشد، ولی اگربین شما امنیت و آرامش را برقرار کنم و شما با فراغت خیال مشغول کشت و زرع شوید، آیا در خیر شما نیست ؟ از این شب آشتی کرده با هم متحد باشید، زمینهایتان را شخم بزنید و آنچه از خانواده های خودتان اسیر کرده اید، بیکدیگر رد کنید. هرگاه کسی بخواهد برخلاف این ترتیب رفتار کند، کوروش و ما دشمنان او خواهیم بود’. پس از آن دروازه های قلاع باز شده کوچه ها را مردمی که بملاقات یکدیگر میرفتند، پر کردند و زارعین بشخم زدن پرداختند. بعد مردم بگرفتن اعیاد مشغول شدند و آرامش کامل برقرار شد. دراین احوال فرستاده ای از کوروش دررسید و از آدوسیوس پرسید که قشون امدادی لازم دارد یا نه. او جواب داد: ’سپاه خود را هم لازم ندارم’ و واقعاً سپاه را از شهربیرون برده فقط ساخلوی در آن گذاشت. کاریها از او خواستند که نرود، چون او نمی پذیرفت، به کوروش رجوع کرده خواستار شدند که او را والی کاریه کند. (ایران باستان صص 369- 370 و 371)
مردی پارسی باحزم و در جنگ هنرمند و در نطق ماهر. وی ملازم کوروش بزرگ شاهنشاه هخامنشی بود چون اهالی کاریه به دو دسته تقسیم شده با یکدیگر در جنگ بودند تا از هر دو طرف رسولانی نزد کوروش فرستاده کمک او را درخواست کردند. کوروش در این وقت در سارد مشغول تهیۀ ماشین های باره کوب بود تا قلعه هائی را که تسلیم نمیشدند، تسخیر کند. دراین هنگام وی ادوسیوس را با سپاهی به کاریه فرستاد و کیلیکی ها و اهالی قبرس داوطلبانه خواستند جزو این سپاه گردند از این جهت کوروش هیچگاه ولاتی برای این مردمان معین نکرد و به آنها اجازه داد در تحت ارادۀ رؤسائی از خودشان بوده باج دهند و در موقع احتیاج برای خدمت حاضر شوند. آدوسیوس وارد کاریه شد و فرستادگان هر دو طرف به او تکلیف کردند که داخل شهر شود، با این شرط که طرف مقابل را بیازارد. آدوسیوس بهریک از طرفین گفت: ’حق با شماست و من هم با شما هستم’ ولی باید طرف دیگر از اتحاد ما آگاه نشود. هر دو طرف گروی دادند و کاریها قسم خوردند که برای خیر کوروش و پارسیها قشون او را بشهر راه دهند. آدوسیوس هم از طرف خود سوگند یاد کرد که نیت بدی ندارد و مقصودش خدمت است بکسانی که او را خواهند پذیرفت. پس از آن شبی رابرای اجرای نقشۀ خود معین کرد و بهر دو طرف اطلاع داد. در یک شب طرفین او را با سپاهش به قلاع خود وارد کردند و او در آنجا محکم نشست. روز دیگر نمایندگان هر دو طرف را خواست و آنها چون یکدیگر را دیدند، در غیظ فرورفتند، چه یقین کردند که آدوسیوس هر دو طرف رافریب داده. آدوسیوس خطاب به آنها کرده چنین گفت: ’شهری ها، من بشما وعده کردم داخل شهر شما شوم، بی اینکه نیت بد داشته باشم و خدمت بکسانی کنم که مرا خواهند پذیرفت. اگر میخواستم بیک طرف کمک کنم گمان میکنم که بضرر شما خاتمه می یافت، و شهر خراب میشد، ولی اگربین شما امنیت و آرامش را برقرار کنم و شما با فراغت خیال مشغول کشت و زرع شوید، آیا در خیر شما نیست ؟ از این شب آشتی کرده با هم متحد باشید، زمینهایتان را شخم بزنید و آنچه از خانواده های خودتان اسیر کرده اید، بیکدیگر رد کنید. هرگاه کسی بخواهد برخلاف این ترتیب رفتار کند، کوروش و ما دشمنان او خواهیم بود’. پس از آن دروازه های قلاع باز شده کوچه ها را مردمی که بملاقات یکدیگر میرفتند، پر کردند و زارعین بشخم زدن پرداختند. بعد مردم بگرفتن اعیاد مشغول شدند و آرامش کامل برقرار شد. دراین احوال فرستاده ای از کوروش دررسید و از آدوسیوس پرسید که قشون امدادی لازم دارد یا نه. او جواب داد: ’سپاه خود را هم لازم ندارم’ و واقعاً سپاه را از شهربیرون برده فقط ساخلوی در آن گذاشت. کاریها از او خواستند که نرود، چون او نمی پذیرفت، به کوروش رجوع کرده خواستار شدند که او را والی کاریه کند. (ایران باستان صص 369- 370 و 371)