جدول جو
جدول جو

معنی ثواکل - جستجوی لغت در جدول جو

ثواکل
(ثَ کِ)
جمع واژۀ ثاکل و ثکلی و ثاکله و ثکول
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مواکل
تصویر مواکل
هم کاسه، هم غذا
فرهنگ فارسی عمید
(ثَ قِ)
جمع واژۀ ثاقل. یعنی دینار کامل
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ترک دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترک گفتن کسی را و یاری او نکردن. (از اقرب الموارد) ، بر یکدیگر اتکال کردن. (مجمل اللغه از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بر یکدیگر اعتماد کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ کِ)
جمع واژۀ شاکل. راههای گشاده که از شارع عام برآمده باشد. (از منتهی الارب) ، جمع واژۀ شاکله. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). و رجوع به شاکل و شاکله شود
لغت نامه دهخدا
(مُ کِ)
رجل مواکل، مرد عاجز که کار خود را به دیگری سپارد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
نعت مذکر و مؤنث از ثکل، فرزندمرده، زن یا مرد فرزند یا دوست گم کرده
لغت نامه دهخدا
(کِ)
فرس واکل، اسب که بر صاحب خود اعتماد کند در دویدن و محتاج ضرب باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). اسب تنبل که در دویدن محتاج به تازیانه باشد و تا تازیانه نخورد ندود. (ناظم الاطباء). ستوری که در رفتن سستی کند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ثواقل
تصویر ثواقل
جمع ثاقل، دانگ ها پرپره های درست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواکل
تصویر تواکل
تن دردهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثاکل
تصویر ثاکل
ناروند بی فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی گوسفند
فرهنگ گویش مازندرانی