جمع واژۀ عاقبه. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) .رجوع به عاقبه شود، پس آیندگان. (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء)، آن چیزها که پس چیزی آیند. (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). انجامهای کار. (آنندراج) (غیاث اللغات) .انجام کارها و مآل و سرانجام و نتیجه. (ناظم الاطباء) : مردی با خردی تمام بود، گرم و سرد روزگار چشیده و کتب باستان خوانده و عواقب را بدانسته. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 87). و فرمان تو راست (خواجه احمد حسن) که عواقب این کارها بهتر توانی دانست. (تاریخ بیهقی ص 164). ندانم تا عواقب این کارها چون خواهد بود. (تاریخ بیهقی ص 165). باز در عواقب کارهای عالم تفکری کردم. (کلیله و دمنه). یا عاقلی که از عواقب غفلت پرهیز کند. (کلیله و دمنه). عاجزتر ملوک آن است که از عواقب کارها غافل باشد. (کلیله و دمنه). - عواقب امور، سرانجام کارها و مآل کارها. (ناظم الاطباء). - عواقب بین، دوراندیش. (آنندراج). ، ابل عواقب، شترانی که یک بار آب خورده بر خوابگاه برآیند و باز بر آب روند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ عاقبه. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) .رجوع به عاقبه شود، پس آیندگان. (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء)، آن چیزها که پس ِ چیزی آیند. (آنندراج) (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). انجامهای کار. (آنندراج) (غیاث اللغات) .انجام کارها و مآل و سرانجام و نتیجه. (ناظم الاطباء) : مردی با خردی تمام بود، گرم و سرد روزگار چشیده و کتب باستان خوانده و عواقب را بدانسته. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 87). و فرمان تو راست (خواجه احمد حسن) که عواقب این کارها بهتر توانی دانست. (تاریخ بیهقی ص 164). ندانم تا عواقب این کارها چون خواهد بود. (تاریخ بیهقی ص 165). باز در عواقب کارهای عالم تفکری کردم. (کلیله و دمنه). یا عاقلی که از عواقب غفلت پرهیز کند. (کلیله و دمنه). عاجزتر ملوک آن است که از عواقب کارها غافل باشد. (کلیله و دمنه). - عواقب امور، سرانجام کارها و مآل کارها. (ناظم الاطباء). - عواقب بین، دوراندیش. (آنندراج). ، ابل عواقب، شترانی که یک بار آب خورده بر خوابگاه برآیند و باز بر آب روند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)