ثناگوی. مداح. دعاگو. ستایشگر. حامد. ستاینده: من ثناگوی بزرگانم ومداح ملوک خاصه مدحتگر آن راد عطابخش کریم. فرخی. نه بیهده سخنش در میان خلق افتاد نه خیرخیر ثنا گوی او شد آن لشکر. فرخی. دیوان شاعران مقدم بر این گو است دیوان شاعران ثناگوی رو بیار. فرخی. سوزنی پیر ثناگوی تو است چو کند مدح تو انشاء و نشید. سوزنی. این ثناگوی تو که سینۀ خود صدف لؤلؤ حکم دارد. سوزنی. ثنای تو ناگفته غبنی است فاحش مبادا ثناگوی صدر تو مغبون. سوزنی
ثناگوی. مداح. دعاگو. ستایشگر. حامد. ستاینده: من ثناگوی بزرگانم ومداح ملوک خاصه مدحتگر آن راد عطابخش کریم. فرخی. نه بیهده سخنش در میان خلق افتاد نه خیرخیر ثنا گوی او شد آن لشکر. فرخی. دیوان شاعران مقدم بر این گو است دیوان شاعران ثناگوی رو بیار. فرخی. سوزنی پیر ثناگوی تو است چو کند مدح تو انشاء و نشید. سوزنی. این ثناگوی تو که سینۀ خود صدف لؤلؤ حکم دارد. سوزنی. ثنای تو ناگفته غبنی است فاحش مبادا ثناگوی صدر تو مغبون. سوزنی
مدّاح. ستایشگر: لبش پر ز خنده دلش پر ز کام سپهرش ثناگر ستاره غلام. فردوسی. مردی باشم ثناگر و شاعر بندی باشد محل و مقدارم ! مسعودسعد. خلقی ثناگرند مرا در هجای او بر خود زبان خلق ثناگر همی کنم. سوزنی
مدّاح. ستایشگر: لبش پر ز خنده دلش پر ز کام سپهرش ثناگر ستاره غلام. فردوسی. مردی باشم ثناگر و شاعر بندی باشد محل و مقدارم ! مسعودسعد. خلقی ثناگرند مرا در هجای او بر خود زبان خلق ثناگر همی کنم. سوزنی