- ثناخوان
- سنا خوان مداح ستایشگر
معنی ثناخوان - جستجوی لغت در جدول جو
- ثناخوان ((~. خا))
- مداح، ستایشگر
- ثناخوان
- ثناگو، مدح کننده، مداح، ستایشگر، ستاینده، ثناگر، ثناور، ثناگستر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل ثناخوان: مدح ستایش
مدح جوی ستایش طلب
مداحی، عمل ثناخوان
مدح کدرن ستایش کردن
مداح
احضار
خطی که به آسانی خوانده نشود، بی سواد، امّی
بیسواد، امی، عامی
آوازخوان
خوانندۀ کتاب زند، پیشوای زردشتی، کنایه از بلبل، هرپرندۀ خوش آواز
Illegible
ilegível
ilegible
nieczytelny
нечитаемый
нечитаємий
onleesbaar
unleserlich
illisible
illeggibile
अपठनीय
অদৃশ্য
okunaksız
읽을 수 없는
isiyosomeka
难以辨认的
בלתי קריא
tidak terbaca
อ่านไม่ออก
غير قابلٍ للقراءة