معنی ثمیمه - جستجوی لغت در جدول جو
ثمیمه
(ثَ مَ)
ابریق سربسته
ادامه...
ابریق سربسته
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر شمیمه
شمیمه
(دخترانه)
واحد شمیم، یک بوی خوش
ادامه...
واحد شمیم، یک بوی خوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تمیمه
مهره یا طلسمی که برای دفع بلا و چشم زخم به گردن اطفال آویزان کنند، تعویذ، حرز
ادامه...
مُهره یا طلسمی که برای دفع بلا و چشم زخم به گردن اطفال آویزان کنند، تعویذ، حرز
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ویژگی چیزی که آن را به چیز دیگر جمع کرده باشند، پیوست
ادامه...
ویژگی چیزی که آن را به چیز دیگر جمع کرده باشند، پیوست
فرهنگ فارسی عمید
تصویر دمیمه
دمیمه
دمیم، زشت، زشت رو، حقیر و پست
ادامه...
دمیم، زشت، زشت رو، حقیر و پست
فرهنگ فارسی عمید
تصویر ثمینه
ثمینه
گرانبها مونث ثمین مونی ثمین: جواهر ثمینه
ادامه...
گرانبها مونث ثمین مونی ثمین: جواهر ثمینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ثمیله
ثمیله
مانده، رخت و پخت، آب بند، انبار
ادامه...
مانده، رخت و پخت، آب بند، انبار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ثمیره
ثمیره
میوه ناک پر بار
ادامه...
میوه ناک پر بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر دمیمه
دمیمه
زن زشت رو و پست
ادامه...
زن زشت رو و پست
فرهنگ لغت هوشیار
ذمیمه
مونث ذمیم نکوهیده ناستوده زشت: اخلاق ذمیمه. مونث ذمیم، نکوهیده، پر آب، کم آب چون چاه از واژگان دو پهلو
ادامه...
مونث ذمیم نکوهیده ناستوده زشت: اخلاق ذمیمه. مونث ذمیم، نکوهیده، پر آب، کم آب چون چاه از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ضمیمه
ضمیمه
چیزی که با چیزی آنرا فراهم کرده باشند
ادامه...
چیزی که با چیزی آنرا فراهم کرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
نمیمه
نمیمت سخن چینی، تکان جنبش، غژ غژ آوای نوشتن سخن چینی، جمع نمائم (نمایم)
ادامه...
نمیمت سخن چینی، تکان جنبش، غژ غژ آوای نوشتن سخن چینی، جمع نمائم (نمایم)
فرهنگ لغت هوشیار
تمیمه
مهره یا طلسمی که برای دفع چشم زخم بگردن اطفال آویزند بازونبد چشم آویز گردن بند، جمع تمائم (تمایم) تمیمات
ادامه...
مهره یا طلسمی که برای دفع چشم زخم بگردن اطفال آویزند بازونبد چشم آویز گردن بند، جمع تمائم (تمایم) تمیمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر تمیمه
تمیمه
((تَ مِ))
طلسمی که برای دفع چشم زخم به گردن اطفال آویزند، جمع تمایم
ادامه...
طلسمی که برای دفع چشم زخم به گردن اطفال آویزند، جمع تمایم
فرهنگ فارسی معین
تصویر ذمیمه
ذمیمه
((ذَ مِ))
مؤنث ذمیم
ادامه...
مؤنثِ ذَمیم
فرهنگ فارسی معین
تصویر ضمیمه
ضمیمه
((ضَ مَ یا مِ))
چیزی که به چیز دیگر پیوسته باشد، پیوست، جمع ضمایم
ادامه...
چیزی که به چیز دیگر پیوسته باشد، پیوست، جمع ضمایم
فرهنگ فارسی معین
تصویر ضمیمه
ضمیمه
پیوست
ادامه...
پیوست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر ضمیمه
ضمیمه
Garnishment
ادامه...
Garnishment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
saisie
ادامه...
saisie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
арест
ادامه...
арест
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
penyitaan
ادامه...
penyitaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
haciz
ادامه...
haciz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
差押え
ادامه...
差押え
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
扣押
ادامه...
扣押
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
עִיקּוּל
ادامه...
עִיקּוּל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
압류
ادامه...
압류
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
beslaglegging
ادامه...
beslaglegging
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
जमानत
ادامه...
जमानत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
Pfändung
ادامه...
Pfändung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
embargo
ادامه...
embargo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
pignoramento
ادامه...
pignoramento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
penhora
ادامه...
penhora
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
zajęcie
ادامه...
zajęcie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
арешт
ادامه...
арешт
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر ضمیمه
ضمیمه
ضَمیمه
kukamatwa
ادامه...
kukamatwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی