- ثمک
- پارسی تازی گشته تمک از گیاهان
معنی ثمک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ساییدن، آرد کردن ، استوار کردن، تابانیدن تاب دادن
اعانه
گله گاو و گوسفند و اسب، سپاه لشکر، گروه مردم
خشم، خشمگین
بها، قیمت، ارزش هشت یک گرفتن، هشتم شدن هشت یک گرفتن، هشتم شدن
گل آبکی، خاز نازک (خاز خمیر)
میوه آوردن درخت
آمیختن هم آمیزی
قوت و قدرت
حمکه: ریزه، فرومایه، شپش، کودک، کره، ناب چیزی، سرشت چیزی، راهنمای بیراه
دف و دایره کوچکی که چنبرآن از برنج یا روی باشد
گود غله دان، غله دان زیر زمینی، بتوراک (گویش سیستانی)، گیاهی که از تیره چتریان که دارای برگهای طویلی است و در غالب نقاط میروید. دم کرده آن بعنوان دارو ضد روماتیسم در تداوی قدیم مصرف میشد ابره الداعی حربت
رعنا و رعنایی که بی عقل و بی هنری باشد بلند کردن و بلند شدن، بلند گردانیدن بام بام خانه، سراپا ماهی ماهی، جمع اسماک سماک، ماهیی که زمین بر روی اوست (اساطیر)
جسمی سفید رنگ، بلوری، شورمزه و محلول در آب که در اغذیه می ریزند و با بسیاری از خوراکی ها خورده می شود که از آب دریا و از معدن به دست می آید، کلرور سدیم، نمک طعام
اندک، کم، هر چیز خرد و کم
ماهی، کنایه از اعماق زمین
نوعی دف که چنبر آن از برنج یا روی بود
گلۀ گاو، گوسفند یا اسب، سپاه و لشکر، گروه مردم، رمه
مادیانی که برای جفت گیری و تولید مثل باشد، اسب
مادیانی که برای جفت گیری و تولید مثل باشد، اسب
اعانت و مددکاری چه در کار و بار و چه در جنگ، مساعدت، مدد، دستیاری کومک ترکی ادیار کوچ یار، یاری کم قلیل. یا کمکی. اندکی: هما آنطور که از رفتارش احساس میشد کمکی هم رنجیده خاطر مینمود. مدد یاری: امیر زاده رستم در جواب گفت من بر حسب کمک آمده ام. یا کمک مالی. بوسیله مال و پول کسی را یاری کردن
سرمه، نرم کردن خاز (خمیر)
سریانی تازی گشته مهک شیرین بویان از گیاهان سوس شیرین بیان. یا اصل (بیخ) مثک. اصل السوس
ماده ای است سفید رنگ که به آسانی سائیده میگردد و در آب حل میشود و آنرا برای لذیذتر کردن غذاها بکار میبرند، نمک طعام بطور عام جسمی است مرکب که از ترکیب یک اسید با یک فلز و یا تاثیر یک اسید بر یک باز بدست میاید و در صورت اخیر فلز باز بجای ئیدروژن اسیدمی نشیند ملح، نمک طعام. یا ترکیبات: نمک بلور. نمک ترکی. یانمک ترکی. قطعات متبلور نمک طعام که در سیستم مکعب متبلور میشوند و ضمن استخراج نمک سنگ از معدن بدست میایند. دل نمک نمک بلور. یانمک سنگ. نمک طعامی که بصورت تکه سنگ و قطعات بزرگ و کوچک از معدن استخراج شده باشد نمک کوبیده نمک سنگی. یانمک سنگی. نمک سنگ. یا سنگ طعام. نمک طعام بصورت معادن عظیمی در ته نشست ها و رسوبات در ضمن چین خوردگیها وجود دارد که بشکل نمک سنگ آنرا استخراج میکنند و همچنین در آب دریاها بمقدار فراوان موجوداست و در صورت لزوم قابل استخراج میباشد. نمک طعام درآب محلول است و از مهمترین املاحی است که در اغذیه روزانه مورد استفاده است نمک. یا نمک فرنگی. سولفات دو منیزی متبلور را گویند و بعنوان مسهل در تداوی تجویز میشود نمک فرنگی اصل سولفات دومنیزی. یا نمک فرنگی اصل. نمک فرنگی. یا نمک فرنگی مصنوعی. یا نمک قلیا. کربنات سدیم طبیعی را گویند که در صورت خلوص جسمی است سفید رنگ گویند و دارای طعم شور است و در آب گرم حل میشود و در پزشکی مورد استفاده است و برای رفع ترشی زیاد معده تجویز میشود. درشوره زارها وجود دارد و از خاکستر اشنان نیز بدست میاید. در شیشه سازی و صابون پزی نیز مصرف میشود. یا حق نمک. حق هم صحبتی و هم غذایی: ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک حق نگه دار که من میروم الله معک. (حافظ. 204) یا نمک بر جگر داشتن، محنت بر محنت و عذاب پی عذاب کشیدن، یا نمک درآتش افکندن، شور و غوغا و فریاد کردن، ملاحت آن. یا نمکها. موادی هستند مرکب از بنیان یک اسید با یک فلز که در فرمول آنها فلز جانشین ئیدرژن اسیدی شده است که بنیانش درترکیب نمک بکار رفته. نمکها در طبیعت بحالت محلول یا جامد یافت میشوند. مهمترین نمکها عبارتند از نمک طعام (کلرورسدیم) و سنگ آهک (کربنات کلسیم) و شوره (نیترات پتاسیم) و نمک فرنگی و سنگ گچ (سولفات کلسیم)، برخی نمکها درآب محلولند و برخی نامحلولند (اکثر محلول میباشند)، نمکهای محلول و نامحلول در آب عبارتند از: کلرورها که نمک های اسید کلریدریک میباشند. تمام آنها محلولند بجز کلرورهای مس و جیوه و نقره و سرب (کلرور سرب فقط در آب جوش حل میشود)، نیتراتها که نمکهای اسید نیتریک میباشند)، همه درآب محلولند، سولفاتها که نمکهای اسید سولفوریک میباشند و باستثنای سولفاتهای سرب و باریم و کلسیم بقیه درآب حل میشوند، سولفورها که نمکهای اسید سولفوریک هستند و همه در آب نامحلولند باستثنای سولفورهای سدیم و پتاسیم و آمونیوم که در آب حل میشوند (بعبارت دیگر فقط سولفورهای فلزات قلیایی درآب محلولند)، کربناتها که نمکهای اسید کربنیک میباشند و همه در آب نامحلولند باستثنای کربناتهای سدیم و پتاسیم و آمونیوم (کربناتهای قلیایی فقط در آب محلولند)، محلول نمکهاجریان برق را هدایت میکند و علت آن است که محلول نمکها درآب بصورت دو} یون 4 {تجزیه میشود: یکی یون فلزی و دیگر یون بنیان اسید املاح
((تَ مَ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی از تیره چتریان که دارای برگ های طویلی است و در غالب نقاط می روید. دم کرده آن به عنوان مدر و ضد روماتیسم در تداوی قدیم مصرف می شده، ابره الراعی، حربث
مدد، یاری، کومک نیز به همین معنی است، آن که همکاری می کند، دستیار، همراه، کومک
((نَ مَ))
فرهنگ فارسی معین
ماده سپیدی است که به آسانی سوده می گردد و در آب حل می شود و آن را از آب دریا و معدن به دست می آورند
نمک به حرام: ناسپاس، حق ناشناس
نمک را خوردن و نمکدان را شکستن: کنایه از به ولی نعمت خود خیانت کردن
نمک به حرام: ناسپاس، حق ناشناس
نمک را خوردن و نمکدان را شکستن: کنایه از به ولی نعمت خود خیانت کردن
قیمت چیزی، بها
ثمن بخس: بهای کم
ثمن بخس: بهای کم