جدول جو
جدول جو

معنی ثلاجی - جستجوی لغت در جدول جو

ثلاجی
(ثُ جی ی)
نصل ثلاجی، پیکان بسیار سپید
لغت نامه دهخدا
ثلاجی
پیکان سپید
تصویری از ثلاجی
تصویر ثلاجی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حلاجی
تصویر حلاجی
شغل و عمل حلاج، پنبه زنی، جدا کردن پنبه از پنبه دانه، فرخمیدن، بخیدن، حلاجت، فاخیدن، فلخودن، فلخمیدن
کنایه از در امری یا مطلبی دقت و بررسی کردن و درست و نادرست را از هم جدا کردن
حلاجی کردن: کنایه از در امری یا مطلبی دقت و بررسی کردن و درست و نادرست را از هم جدا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثلاثی
تصویر ثلاثی
سه تایی، در علوم ادبی ویژگی کلمۀ سه حرفی، دارای سه حرف
فرهنگ فارسی عمید
الامیر لاجی آخربک الکبیر، از معاصرین سلطان سنجر سلجوقی، (تتمۀ صوان الحکمه ص 162)
لغت نامه دهخدا
نعت فاعلی از ثجو، ثاج، ج، ثاجون، ثاجین
لغت نامه دهخدا
(ثَ لْ لا)
ابوالقاسم عبدالله بن محمد بن ... بحتربن ثلاج به این نسبت معروف است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(ثَ لْ لا)
برف فروش
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
محمد بن شجاع ثلجی. فقیهی است مبتدع
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
منسوب است به ثلج بن عمرو بن مالک. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(ثَ جی ی)
برف فروش
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان منصوری بخش مرکزی شهرستان شاه آباد واقع در 35 هزارگزی جنوب خاوری شاه آباد و 7 هزارگزی چشمه سنگی. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن سردسیری است و 70 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه راوند وچشمه است. محصول آن غلات، حبوب، چغندر، لبنیات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد، و از چشمه سنگی اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(ثُ ثی ی)
سه حرفی (کلمه) و صیغ اسماء ثلاثی در عربی ده است: فلس. فرس. کتف. عضد. حبر. عنب. ابل. قفل. صرد. عنق، منسوب به ثلثه، و در کشاف اصطلاحات الفنون آمده است: بضم ّ ثاء مثلّثه، نزد علماء صرف عبارت است از اسم یا فعلی که یافت شود در او سه حرف اصلی. یعنی زائد بر سه حرف اصلی حرفی در آن نباشد. و ثلاثی را قطب اعظم هم نامیده اند چنانکه در پاره ای از شروح مراح الارواح ذکر شده. در آنجا که قول صاحب مراح را که گفته است: و الرباعی فرع الثلاثی، شرح میدهد. اگر ثلاثی جز سه حرف اصلی حرف زائدی نداشت آنرا ثلاثی مجرد نامند. مانند زید. و ضرب و اگر دارای حرف زائد بود آنرا ثلاثی مزید خوانند. مانند أکرم و استنصر. و ذوالثلاثه عندهم هوالاجوف ای معتل ّ العین. و ثلاثیه در اصطلاح منطق قسمی از قضیۀ حملیه است. و شرح آن در ضمن معنی لفظ حمل گفته شود
لغت نامه دهخدا
(حَلْ لا)
یحیی بن ابی حکیم. از پزشکان معروف و مخصوص معتضد خلیفه بوده و کتاب تدبیر الابدان النحیفهالتی قد غلبت علیه الصفرا را برای معتضد نوشته است. (الفهرست)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ثلاج
تصویر ثلاج
برف فروش بسیار سفید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملاجی
تصویر ملاجی
جمع ملجا، پناهگاه ها پناه بردنها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلاجی
تصویر قلاجی
ترکی ک بربری پزی (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلاثی
تصویر ثلاثی
سه واتی سه نسکی سه تایی، سه حرفی (کلمه) اسب دست فرس کتف. سه حرفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثلاثی
تصویر ثلاثی
((ثَ))
سه تایی، کلمه سه حرفی در صرف
فرهنگ فارسی معین
بررسی دقیق، تشریح، تجزیه وتحلیل، مضمون شکافی، شغل حلاج، پنبه زنی، ندافی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حلاج در خواب مرد قوی بود که کارهای مردمان به دست او گشاده شود. اگر بیند که حلاجی می کرد، دلیل که او را با مردی به این صفت که گفتیم صحبت افتد. محمد بن سیرین
حلاجی در خواب بر دو وجه بود. اول: منفعت. دوم: گشایش کارهای فرو بسته.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
از ماهیان خزری، کولی ماهی، عضله ی پشت ساق پا
فرهنگ گویش مازندرانی
درمانی، اصلاحی
دیکشنری اردو به فارسی