جدول جو
جدول جو

معنی ثری - جستجوی لغت در جدول جو

ثری
خاک نم دار
تصویری از ثری
تصویر ثری
فرهنگ لغت هوشیار
ثری
خاک نمناک، خاک نم دار، خاک، زمین
از ثری تا ثریا: از زمین تا آسمان
تصویری از ثری
تصویر ثری
فرهنگ فارسی عمید
ثری
((ثَ را))
تری، رطوبت، خاک نمناک، زمین، خاک، از، تا به ثریا از زمین تا بالای آسمان
تصویری از ثری
تصویر ثری
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ثریا
تصویر ثریا
(دخترانه)
نام یک صورت فلکی، پروین (ستاره)
فرهنگ نامهای ایرانی
پارسی تازی گشته ترید تریت طعامی است که پاره های نان را در شوربای گوشت تر کنند تربت تلیت اشکنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثریا
تصویر ثریا
چراغ چند شاخه، آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثرید
تصویر ثرید
تریت، نانی که در آبگوشت، اشکنه، شیر، دوغ و مانند آن خرد کرده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثرید
تصویر ثرید
((ثَ))
تریت، نانی که در آبگوشت یا شیر و غیره بخیسانند و بخورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثریا
تصویر ثریا
((ثُ رَ یّ))
چلچراغ، پروین، یکی از صورت های فلکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثریا
تصویر ثریا
پروین، چراغ چندشاخه ای که از سقف اتاق آویزان می کنند، چهل چراغ، چلچراغ
عقد ثریا: کنایه از پروین. زیرا مجموع چند ستاره است شبیه گردن بند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غثری
تصویر غثری
کشت بارانخور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نثری
تصویر نثری
نثری در فارسی دیپک دیپانه اسروادی ناسرودی منسوب به نثرمنثور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثریان
تصویر ثریان
از ریشه پارسی تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آری
تصویر آری
(پسرانه)
آریایی، نام یکی از ایالات ایران قدیم که شامل خراسان و سیستان امروزی بوده است، نام یکی از طوایف چادر نشین مازندران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پری
تصویر پری
(دخترانه)
فرشته، جن، همزاد، در فرهنگ عوام، موجودی بسیار زیبا نیکوکار و نامرئی که گاه خود را نشان می دهد و با جمالش انسان را فریفته خود می کند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نری
تصویر نری
آلت مردانگی، آل مردی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بری
تصویر بری
خاک روی زمین، تراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دری
تصویر دری
روشن و درخشان زبان فارسی رسمی معمول امروز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذری
تصویر ذری
ذروه هم آوای شما:، جمع ذروه، بالاها باد داده، اشک ریخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پری
تصویر پری
جن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آری
تصویر آری
کلمه ای است برای تصدیق در پاسخ بلی، نعم، مقابل نه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رثی
تصویر رثی
موییدن، مرده ستایی، مهربانی، فراگیری به یاد سپاری
فرهنگ لغت هوشیار
خوار گرداندن خواراندن، سر کوفت زدن، آکجویی ناچیز منسوب به زر ساخته از زر زرین طلایی، پارچه ای که پودهای آن از طلاست: زربفت
فرهنگ لغت هوشیار
توانگر شدن بی نیاز شدن، افزودن (مال و مردم و مانند آن)، بسیار مال گردانیدن، بسیاری مال توانگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثدی
تصویر ثدی
پستان زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثای
تصویر ثای
تباهی زخم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثوی
تصویر ثوی
هم آوای غنی مهمانسرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثروی
تصویر ثروی
زن دارا زن توانگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثرو
تصویر ثرو
بسیار کردن افزودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثرن
تصویر ثرن
رنجاندن
فرهنگ لغت هوشیار
شکستن دندان، افتادن دندان -1 شکستن دندان کسی را بوسیله زدن، افتادن دندان، اجتماع قبض وثلم است درفعولن (عول) (بضم لام)، بماند (فعل) (بسکون عین و ضم لام) بجای آن بنهند و ثرم در شعر عرب پدید آید دراشعارفارسی نیاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثرب
تصویر ثرب
سرزنش کردن و بمعنی پیه شکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جری
تصویر جری
کودکی دختران بهادر، بیباک، دلاور، شجاع، دلیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حری
تصویر حری
آزادگی، حریت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خری
تصویر خری
حماقت، سفاهت، بلادت و نادانی، جهالت
فرهنگ لغت هوشیار