مقدار معیّنی از خوراکی، خواربار و دیگر اجناس مورد نیاز که در فاصله های زمانی معیّن روزانه، هفتگی، ماهیانه و امثال آن به کسی می دهند، روزیانه، راستاد، رستاد
مقدار معیّنی از خوراکی، خواربار و دیگر اجناس مورد نیاز که در فاصله های زمانی معیّن روزانه، هفتگی، ماهیانه و امثال آن به کسی می دهند، روزیانه، راستاد، رستاد
کنجاره. ثفل، تکس خرما و انگور. هسته و استخوان انگور. (دهار). دانۀ انگور. (مهذب الاسماء) ، در تحفۀ حکیم مؤمن آمده است: لای چیزهای افشرده است و قوتش متوسط است ما بین عصاره و جرم آن چیز و از مطلق ثجیر مراد لای آب انگور است و آن قابض و ضمادش با نمک جهت ورم حار و ورم صلب و ورم پستان و حقنۀ او جهت قرحۀ امعاء و اسهال مزمن و سیلان رطوبات رحم و آشامیدن برشته کردۀ او با دانه های انگور که در او یافت شود جهت قرحۀ امعاء و تقویت معده و اسهال بغایت نافع است
کنجاره. ثفل، تکس خرما و انگور. هسته و استخوان انگور. (دهار). دانۀ انگور. (مهذب الاسماء) ، در تحفۀ حکیم مؤمن آمده است: لای چیزهای افشرده است و قوتش متوسط است ما بین عصاره و جرم آن چیز و از مطلق ثجیر مراد لای آب انگور است و آن قابض و ضمادش با نمک جهت ورم حار و ورم صلب و ورم پستان و حقنۀ او جهت قرحۀ امعاء و اسهال مزمن و سیلان رطوبات رحم و آشامیدن برشته کردۀ او با دانه های انگور که در او یافت شود جهت قرحۀ امعاء و تقویت معده و اسهال بغایت نافع است
آسمان خانه از چوب ساخته که در آن نی و جز آن نباشد. (منتهی الارب) (آنندراج). سقف خانه از چوب ساخته که در آن نی و جز آن نباشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، صفۀ چوبین. (مهذب الاسما) ، شیر با آرد یا روغن آمیخته. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). مسکۀ آمیخته با شیر و آرد. (ناظم الاطباء). طعامی است از شیر و آرد و روغن. (از المنجد). کاچی، شیر تازه که روغن گاوبر آن افکنند. (یادداشت مؤلف) ، طعامی که میان آشامیدن و عصیده بود. (بحرالجواهر) ، گیاه کوتاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، پاداش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جزا. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، آب گرم کرده به سنگ تفسان. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آب گرم. (بحرالجواهر)
آسمان خانه از چوب ساخته که در آن نی و جز آن نباشد. (منتهی الارب) (آنندراج). سقف خانه از چوب ساخته که در آن نی و جز آن نباشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، صفۀ چوبین. (مهذب الاسما) ، شیر با آرد یا روغن آمیخته. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). مسکۀ آمیخته با شیر و آرد. (ناظم الاطباء). طعامی است از شیر و آرد و روغن. (از المنجد). کاچی، شیر تازه که روغن گاوبر آن افکنند. (یادداشت مؤلف) ، طعامی که میان آشامیدن و عصیده بود. (بحرالجواهر) ، گیاه کوتاه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، پاداش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جزا. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، آب گرم کرده به سنگ تفسان. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آب گرم. (بحرالجواهر)