جدول جو
جدول جو

معنی ثتم - جستجوی لغت در جدول جو

ثتم(تَ سَرْ ری)
انداختن زن بچۀ شکم خود را، تباه کردن، ثتم زن خرز خویش را، تباه کردن او مهره های خود را: ثتمت المراه خرزها، یعنی فاسد کرد زن مهره های خود را
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ثلم
تصویر ثلم
ثلمه ها، چاک ها، جمع واژۀ ثلمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثوم
تصویر ثوم
سیر، غدۀ زیرزمینی گیاه سیر با قطعه های جداگانه و سفید رنگ در غشاهای نازک و ظریف که بوی تندی دارد، گیاه این غده که علفی، پایا و از خانوادۀ سوسن است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتم
تصویر اتم
کوچک ترین جزء از یک عنصر شیمیایی که دارای خواص آن عنصر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تتم
تصویر تتم
سماق، درختی با برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای که در جاهای سرد می روید و بلندیش تا پنج متر می رسد، میوۀ کوچک سرخ رنگ و ترش مزه به صورت آسیاب شده به عنوان چاشنی کباب استفاده می شود، سماک، سماقیل، ترشابه، ترشاوه، تمتم، تتری، تتریک، ترفان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حتم
تصویر حتم
به طور قطع و یقین، حتماً، قطعاً، یقیناً، هر آینه، شیرین، به یقین، حقاً
آنچه به جا آوردنش لازم و واجب است، لازم، واجب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رتم
تصویر رتم
شکستن، کوبیدن، ریزریز کردن یا باریک کردن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متم
تصویر متم
آنچه موجب تکمیل چیز دیگر می شود، تمام کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رتم
تصویر رتم
گیاهی قی آور و باریک با دانههایی شبیه عدس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتم
تصویر کتم
پنهان کردن، پنهان داشتن امری یا چیزی
کتم عدم: کنایه از جهانی که پنهان است و دیده نمی شود، جهان نیستی، نابودی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شتم
تصویر شتم
دشنام دادن، فحش دادن، ناسزا گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثرم
تصویر ثرم
در علم عروض اجتماع خرم و قبض، یعنی «فا» و «نون» فعولن را ساقط کنند که عول باقی بماند و فاع به جایش بگذارند و آن را اثرم گویند
فرهنگ فارسی عمید
(اِ ءَ)
سخن زشت گفتن گرفتن. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، پاره پاره شدن جامه. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مهرا گردیدن گوشت. (قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، منهدم شدن حسی. (قطر المحیط). منهدم گردیدن حسی و آن چاه خرد است که به آب نزدیک باشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شتم
تصویر شتم
دشنام، ملامت، فساد، زیان، سرزنش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستم
تصویر ستم
ظلم و جور، آزار
فرهنگ لغت هوشیار
سرزا پا به ماه: زن، پر ماهی (بدر تمام)، رسا کننده تمام کننده کامل کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لتم
تصویر لتم
زدن بر بینی کسی لت، تیر انداختن زخم
فرهنگ لغت هوشیار
پنهان داشتن پارسی تازی گشته کتم هم آوای نرم در تازی (وسمه) نیز گویند و هم چنین (ورق النبیل) کپودک خرجینک معین کتم را تازی میداند پنهان داشتن پوشیده داشتن، پوشیدگی اختفا. یا کتم عدم. جهان نیستی (که در پرده اختفا ست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قتم
تصویر قتم
شمشاد از گیاهان، گرد شمشاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غتم
تصویر غتم
دمدار گرمای دمدار
فرهنگ لغت هوشیار
زهداردشتی زیت دشتی از گیاهان زیتون درختچه ایست از تیره زیتونیان که آن را زیتون کوهی نیز نامند. برگهایش متقابل و دارای پهنک بزرگ و گلهایش کوچکند و دارای آرایش گرزن می باشند چند گونه از این گیاه در حوضه بحرالروم (مدیترانه) شرقی شناخته شده است. از این گیاه گلوکزیدی به نام فیلیرین استخراج می کنند که در طب مورد استفاده دارد زیتون کوهی زغبج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صتم
تصویر صتم
وات زبانی و لبی زبانلبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتم
تصویر آتم
اتم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یتم
تصویر یتم
اندوه تنهایی، بی پدری بی کسی، نیاز، کندی تنهایی، بی پدری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رتم
تصویر رتم
کوبیدن، شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثجم
تصویر ثجم
هم آوای نجم زود باریدن، زود بازداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثوم
تصویر ثوم
سیر از گیاهان، دسته دسته هر چیز برنده سیر (خوردنی)
فرهنگ لغت هوشیار
سوراخ، ترک -1 رخنه کردن در، ترک دادن، بینی بریدن، اسقاط فاء فعولن است تا (عولن) بماند (فع لن) بجای آن نهند و ثلم دراشعار عرب است و در شعر فارسی نیاید، جمع ثلمت (ثلمه)
فرهنگ لغت هوشیار
شکستن دندان، افتادن دندان -1 شکستن دندان کسی را بوسیله زدن، افتادن دندان، اجتماع قبض وثلم است درفعولن (عول) (بضم لام)، بماند (فعل) (بسکون عین و ضم لام) بجای آن بنهند و ثرم در شعر عرب پدید آید دراشعارفارسی نیاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثرتم
تصویر ثرتم
ته کاسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حتم
تصویر حتم
واجب کردن، حکم کردن، محکم کردن، استوار کردن، واجب، ناگزیر
فرهنگ لغت هوشیار
بپایان رساندن، پایان کار، مهر کردن، پایان دادن، امضا کردن نامه با انگشتری، مهر کردن نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هتم
تصویر هتم
شکسته شدن دندان پیشین از بن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتم
تصویر اتم
((اَ تَ مّ))
تمامتر، کاملتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ستم
تصویر ستم
ظلم، جور
فرهنگ واژه فارسی سره