- ثبوتیه
- مونث ثبوتی مقابل سلبیه: صفات ثبوتیه. مونی ثبوتی مقابل سلبیه: صفات ثبویته
معنی ثبوتیه - جستجوی لغت در جدول جو
- ثبوتیه ((ثُ یِّ))
- مؤنث ثبوتی، مقابل سلبیه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لاتینی پولاس پرک هندی از گیاهان
داشتی منسوب به ثبوت اثباتی مقابل سلبی، اطلاق میشود بدانچه که سلب حزیی از مفهومش نباشد، آنچه که شانش وجود خارجی است و نیز بر موجود خارجی اطلاق گردد وجودی. یا صفات ثبوتی. صفاتی که حق تعالی داراست مانند: قادر عالم حی مرید مدرک ازلی ابدی متکلم صادق
دلاوری، برجایی
اثباتی، مقابل سلبی
صفات ثبوتی: صفاتی که حق تعالی دارا است، مانند، قادر، عالم، ازلی، ابدی، صادق
صفات ثبوتی: صفاتی که حق تعالی دارا است، مانند، قادر، عالم، ازلی، ابدی، صادق
خدایی پروردگاری
مونث نباتی. یاقوت (قوه) نباتیه قوه رویانیدن که درنبات حیوان و انسان موجوداست
پارسی تازی شده بوته بوته زرگری بوته زرگری
دلاوری، بر جایی
گروهی که قائل به دو مبدا هستند
گروهی که قائل به دو مبدا خیر و شر هستند، معتقدان به ثنویت. بعضی از نویسندگان اسلامی مانویه و مزدکیه را از این گروه دانسته و آن ها را اصحاب اثنین هم خوانده اند
مونث نبوی
مغازه ای که در آن لباس، کفش، عطر و مانند آن فروخته می شود
شناخته شده
نفحه
گیاهی که پر شاخ و برگ باشد و تنه ضخیم نداشته و بلند هم نشود
امیدواری، آرزومندی
ایستادن، بر جای ماندن، پایداری، استوار شدن، مداومت
آرزو، امید، چشمداشت، آرمان، خواهش، درخواست برای مثال که را بویۀ وصلت ملک خیزد / یکی جنبشی بایدش آسمانی (دقیقی - ۱۰۷)
استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان
گیاه پرشاخ و برگ که تنۀ ضخیم نداشته باشد و زیاد بلند نشود، نوعی نقش و نگار که روی پارچه، جامه یا چیزهای دیگر نقش کنند، زلف، گیسو، نغوله
ظرف کوچکی که در آن طلا و نقره ذوب می کنند، بوتۀ زرگری
ظرف کوچکی که در آن طلا و نقره ذوب می کنند، بوتۀ زرگری
((تِ))
فرهنگ فارسی معین
گیاهی پر شاخ و برگ که زیاد بلند نشود، بچه آدمی و دیگر حیوانات، نقش و نگار روی پارچه، کنایه از زلف و گیسو
((ثُ))
فرهنگ فارسی معین
استوار شدن، استقرار یافتن، بر جای ماندن، ایستادن، ثابت شدن امری با دلیل و برهان، پایداری، دوام، استواری، استقرار، تحقق
صفات ثبوتی: شناسهای ایستا فروزگانی چون: دانایی راستی خواست
گذشته نگذشته