جدول جو
جدول جو

معنی ثبوتت - جستجوی لغت در جدول جو

ثبوتت
(تَ سِرْ رَ)
ثباتت، شجاع و دلاور گردیدن، ثابت رأی شدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ثبوت
تصویر ثبوت
استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان
فرهنگ فارسی عمید
(ثُ)
مقابل سلبی. یطلق علی ما لایکون السلب جزءً من مفهومه و علی ما من شأنه الوجود الخارجی و علی الموجود الخارجی. و یرادف الثبوتی الوجودی. و یجی ٔ فی محله. رجوع به اثباتی شود
لغت نامه دهخدا
(ثُ)
شاعری است و او را دیوانی است بترکی وی اشربه و معاجین در بازار قرامان قسطنطنیه میفروخته است
لغت نامه دهخدا
(تَ سَرْ وُ)
ایستادن. برجای ماندن. بروک. تبراک. قرار گرفتن، استوار شدن. پایداری. استقرار، مداومت، مواظبت، ثابت شدن. تحقق، حکم بوجود نسبت، ثبت. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: نزد اشاعره با لفظ کون و وجود مرادف باشد و نزد معتزله اعم از کون است و شرح آن در ذکرلفظ کون بیاید هم چنین در ذکر لفظ معلوم در این باب بیاناتی ایراد شود. و نیز اطلاق بر وقوع و ایقاع نسبت شود. و شرح آن نیز در لفظ نسبت گفته آید - انتهی.
- به ثبوت رسانیدن، درست کردن
لغت نامه دهخدا
داشتی منسوب به ثبوت اثباتی مقابل سلبی، اطلاق میشود بدانچه که سلب حزیی از مفهومش نباشد، آنچه که شانش وجود خارجی است و نیز بر موجود خارجی اطلاق گردد وجودی. یا صفات ثبوتی. صفاتی که حق تعالی داراست مانند: قادر عالم حی مرید مدرک ازلی ابدی متکلم صادق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثبوته
تصویر ثبوته
دلاوری، برجایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثبوت
تصویر ثبوت
ایستادن، بر جای ماندن، پایداری، استوار شدن، مداومت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثبوتی
تصویر ثبوتی
اثباتی، مقابل سلبی
صفات ثبوتی: صفاتی که حق تعالی دارا است، مانند، قادر، عالم، ازلی، ابدی، صادق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثبوت
تصویر ثبوت
((ثُ))
استوار شدن، استقرار یافتن، بر جای ماندن، ایستادن، ثابت شدن امری با دلیل و برهان، پایداری، دوام، استواری، استقرار، تحقق
فرهنگ فارسی معین
استقرار، پابرجایی، استواری، پایداری، دوام، اثبات، تایید، تحقق
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مدرک، شواهد، اثباتی، دلیل
دیکشنری اردو به فارسی