- ثبتی
- شناخته شده
معنی ثبتی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دلاور پابر جا، توسن اسپ تیز رو
داشتی منسوب به ثبوت اثباتی مقابل سلبی، اطلاق میشود بدانچه که سلب حزیی از مفهومش نباشد، آنچه که شانش وجود خارجی است و نیز بر موجود خارجی اطلاق گردد وجودی. یا صفات ثبوتی. صفاتی که حق تعالی داراست مانند: قادر عالم حی مرید مدرک ازلی ابدی متکلم صادق
گیاهی است زینتی از تیره سوسنیها از دسته مارچوبها دارای شاخه و برگهای دراز که عموما آنرا در گلدان می کارند و در اطاق پشت پنجره یا روی پلکان می گذارند. این گیاه دارای گونه های مختلفی است که همگی زینتی هستند اسبرجس فینو شبتی شودی پرچملی قوش قو نماز. یا شویدی پیچ. گونه ای شویدی که شاخه هایش تا پنج متر دراز می شود. و رای پوشش و زیور ستون تنه درخت و دیوار بسیار متناسب است. شودی پیچ شبتی پیچ. یا شویدی سرخسی. گردی. یا شویدی مار پیچ. گونه ای شویدی که شاخه هایش بین 1 تا 2 متر طول دارند و به اطراف میگرایند. این گونه شویدی زینت خوبی برای روی میز است و به اطاق جلوه می دهد. یا شویدی معطر. گونه ای شویدی که دارای گلهای ریز خوشبو است
اثباتی، مقابل سلبی
صفات ثبوتی: صفاتی که حق تعالی دارا است، مانند، قادر، عالم، ازلی، ابدی، صادق
صفات ثبوتی: صفاتی که حق تعالی دارا است، مانند، قادر، عالم، ازلی، ابدی، صادق
پایستگی، نگارش
استواری، پایداری، حجت، دلیل، برهان، بنیه
یادداشت کردن، نوشتن، نوشته، نوشته شده، برقرار و پابرجا کردن، قرار دادن
ثبت احوال: سازمانی که وظیفۀ صدور شناسنامه و کارت ملی را بر عهده دارد
ثبت اسناد: اداره ای که معاملات و نقل و انتقال های ملکی مردم را در دفترها و پرونده های خود ثبت می کند و سند مالکیت می دهد
ثبت احوال: سازمانی که وظیفۀ صدور شناسنامه و کارت ملی را بر عهده دارد
ثبت اسناد: اداره ای که معاملات و نقل و انتقال های ملکی مردم را در دفترها و پرونده های خود ثبت می کند و سند مالکیت می دهد
((ثَ))
فرهنگ فارسی معین
قرار دادن، بر جای بودن، استواری، پایداری، نوشتن، حجت، دلیل، مهر توقیع، مرد معتمد، استوار، مرد دلاور، ثابت رأی، قرار داده شده، در حقوق نوشتن قراردادها
تزده های آگاشتی (آگاشتن ثبت کردن)
جمع مثبت، پرو هانندگان آگارندگان جمع مثبت در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : ادله مثبتین مکان
Postpositively
постпозитивно
postpositiv
постпозитивно
postpozytywnie
postpositivamente
postpositivamente
postpositivamente
postpositivement
postpositief
ในตำแหน่งที่ตามมาด้วยบวก
secara positif setelah kata
بطريقةٍ إيجابيّةٍ بعد الكلمة
सकारात्मक रूप से शब्द के बाद
באופן חיובי לאחר המילה
kelimeden sonra olumlu bir şekilde
kwa njia chanya baada ya neno
শব্দের পরে ইতিবাচকভাবে
الفاظ کے بعد مثبت طور پر