دهی است از دهستان حومه بخش سلماس شهرستان خوی واقع در 16 هزارگزی شمال خاوری راه ارابه رو شگریازی، ناحیه ای است واقع در دامنۀ معتدل و دارای 317 تن سکنه، از چاه و چشمه مشروب میشود محصولاتش غلات و حبوب است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند، صنایع دستی آن جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان حومه بخش سلماس شهرستان خوی واقع در 16 هزارگزی شمال خاوری راه ارابه رو شگریازی، ناحیه ای است واقع در دامنۀ معتدل و دارای 317 تن سکنه، از چاه و چشمه مشروب میشود محصولاتش غلات و حبوب است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند، صنایع دستی آن جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان دالائی بخش خمین شهرستان محلات واقع درهفت هزارگزی باختر خمین دارای 326 تن سکنه، آب آن ازقنات است، محصولش غلات و بنشن و چغندرقند و انگور و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان دالائی بخش خمین شهرستان محلات واقع درهفت هزارگزی باختر خمین دارای 326 تن سکنه، آب آن ازقنات است، محصولش غلات و بنشن و چغندرقند و انگور و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
در آن حالت که غنیمت دارنده باشد. (غیاث) : خواجه احمد عبدالصمد دررسید غانماً ظافراً. (تاریخ بیهقی). - سالماً غانماً، یعنی قرین با سلامت و غنیمت. مؤلف حبیب السیر آرد: و در سنۀ ثلاث و خمسین و ستمائه از والی ارده قتلق خان مخالفت گونه ای فهم کرد ملک بکتم به استیصال او مأمور گشت و در حدود وان بین الجانبین آتش جنگ اشتعال یافته ملک بکتم به ملک عدم شتافت و سلطان ناصرالدین محمود به نفس نفیس جهت تدارک آن حادثه نهضت فرموده قتلق خان به صوب کالنجر گریخت و الغخان او را تعاقب نموده و بدو رسیده سالماً غانماً بازگشت. (حبیب السیر چ قدیم طهران ج 2 جزو 4 ص 225)
در آن حالت که غنیمت دارنده باشد. (غیاث) : خواجه احمد عبدالصمد دررسید غانماً ظافراً. (تاریخ بیهقی). - سالماً غانماً، یعنی قرین با سلامت و غنیمت. مؤلف حبیب السیر آرد: و در سنۀ ثلاث و خمسین و ستمائه از والی ارده قتلق خان مخالفت گونه ای فهم کرد ملک بکتم به استیصال او مأمور گشت و در حدود وان بین الجانبین آتش جنگ اشتعال یافته ملک بکتم به ملک عدم شتافت و سلطان ناصرالدین محمود به نفس نفیس جهت تدارک آن حادثه نهضت فرموده قتلق خان به صوب کالنجر گریخت و الغخان او را تعاقب نموده و بدو رسیده سالماً غانماً بازگشت. (حبیب السیر چ قدیم طهران ج 2 جزو 4 ص 225)
جمع واژۀ زانیه (مؤنث زانی)، رجوع به زانی، زانیه و زناه شود، مجازاً ستارگان: زانیاتند که در دار قمامه جمعند من از آن جمع چه نقصان به خراسان یابم، خاقانی، بسی زانیاتند دار فلک را از این دیر دارالزنا میگریزم، خاقانی، و رجوع به زانی و دارالزنا شود
جَمعِ واژۀ زانیه (مؤنث زانی)، رجوع به زانی، زانیه و زناه شود، مجازاً ستارگان: زانیاتند که در دار قمامه جمعند من از آن جمع چه نقصان به خراسان یابم، خاقانی، بسی زانیاتند دار فلک را از این دیر دارالزنا میگریزم، خاقانی، و رجوع به زانی و دارالزنا شود
دهی است از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهرکرد، واقع در 6هزارگزی باختر شهرکرد و متصل به راه شهرکرد به سامان، در دامنۀ کوه و منطقۀ معتدل، سکنۀ آن 1094 تن شیعۀ فارسی زبان اند، آب آن از رودخانه و قنات تأمین میشود، و دارای محصول غلات، سیب زمینی است، شغل اهالی آن زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان، جاجیم بافی و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهرکرد، واقع در 6هزارگزی باختر شهرکرد و متصل به راه شهرکرد به سامان، در دامنۀ کوه و منطقۀ معتدل، سکنۀ آن 1094 تن شیعۀ فارسی زبان اند، آب آن از رودخانه و قنات تأمین میشود، و دارای محصول غلات، سیب زمینی است، شغل اهالی آن زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان، جاجیم بافی و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است جزء دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانه واقع در 10 هزارگزی شمال باختری ترکمان و دو هزارگزی شوسۀ میانه به تبریز، هوای آن معتدل و دارای 771تن سکنه است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، عدس، بزرک و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان بروانان بخش ترکمان شهرستان میانه واقع در 10 هزارگزی شمال باختری ترکمان و دو هزارگزی شوسۀ میانه به تبریز، هوای آن معتدل و دارای 771تن سکنه است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، عدس، بزرک و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
شیخ دانیال خنجی، مردی صاحب کرامات بود و از کس لقمه دریغ نداشت و تا غایت سفرۀ او روانست، و سفرۀ شیخ کبیر شیراز و سفرۀ ابوعبداﷲ خفیف و سفرۀ شیخ ابواسحاق کازرونی و سفرۀ طاووس الحرمین به ابرقوه، فارس را چون چهار رکن خانه اند، (تاریخ گزیده چ اروپا ص 793)
شیخ دانیال خنجی، مردی صاحب کرامات بود و از کس لقمه دریغ نداشت و تا غایت سفرۀ او روانست، و سفرۀ شیخ کبیر شیراز و سفرۀ ابوعبداﷲ خفیف و سفرۀ شیخ ابواسحاق کازرونی و سفرۀ طاووس الحرمین به ابرقوه، فارس را چون چهار رکن خانه اند، (تاریخ گزیده چ اروپا ص 793)
ابن الطیفوری، او را دانیل نیز گفتندی، در دانش طب دست داشت و پس از طب آموزی به رهبانیت افتاد و بسبب ناسازی رفتار پدر و یا علت دیگر به مدینهالسلام درآمد، در شبی از شبهای ماه آب، به شهری که گرماخیز و پرریگ بود و در همسایگی یوحنابن ماسویه مقام کرد، وقتی نیز میان وی با یوحنابر سر قتل طاوسی مشاجره رفته است، رجوع به عیون الانبیاء ج 1 ص 177 و 181 و تاریخ الحکماء قفطی ص 391 شود پسر داود بود از ابی جایل (اول تواریخ 3: 1) که در ’دوم سموئیل 3: 3’ کیلاب خوانده شده است، (قاموس کتاب مقدس) ابن محمد از حکام منفیتیون به بخاری است 1173 هجری قمری (معجم الانساب و الاسرات زامباور ج 2 ص 407)
ابن الطیفوری، او را دانیل نیز گفتندی، در دانش طب دست داشت و پس از طب آموزی به رهبانیت افتاد و بسبب ناسازی رفتار پدر و یا علت دیگر به مدینهالسلام درآمد، در شبی از شبهای ماه آب، به شهری که گرماخیز و پرریگ بود و در همسایگی یوحنابن ماسویه مقام کرد، وقتی نیز میان وی با یوحنابر سر قتل طاوسی مشاجره رفته است، رجوع به عیون الانبیاء ج 1 ص 177 و 181 و تاریخ الحکماء قفطی ص 391 شود پسر داود بود از ابی جایل (اول تواریخ 3: 1) که در ’دوم سموئیل 3: 3’ کیلاب خوانده شده است، (قاموس کتاب مقدس) ابن محمد از حکام منفیتیون به بخاری است 1173 هجری قمری (معجم الانساب و الاسرات زامباور ج 2 ص 407)
دهی است از دهستان لنگا شهرستان شهسوار واقع در 36هزارگزی جنوب خاوری شهسوار و 4هزارگزی جنوب شوسۀ شهسوار به چالوس، دشت است و معتدل و مرطوب و دارای 115 سکنه، آب آن از چشمه سار و محصول آن برنج و مرکبات و شغل مردان آن زراعت و راه آنجا مالرو است، زیارتگاهی بنام دانیال دارد که درهای چوبی آن از آثار بسیار قدیم است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3) دهی است از دهستان بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه، واقع در 16هزارگزی شمال خاوری فیض آباد، جلگه است و معتدل و دارای 30 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه و بنشن و شغل مردمش زراعت و گله داری و جوال بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان لنگا شهرستان شهسوار واقع در 36هزارگزی جنوب خاوری شهسوار و 4هزارگزی جنوب شوسۀ شهسوار به چالوس، دشت است و معتدل و مرطوب و دارای 115 سکنه، آب آن از چشمه سار و محصول آن برنج و مرکبات و شغل مردان آن زراعت و راه آنجا مالرو است، زیارتگاهی بنام دانیال دارد که درهای چوبی آن از آثار بسیار قدیم است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3) دهی است از دهستان بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه، واقع در 16هزارگزی شمال خاوری فیض آباد، جلگه است و معتدل و دارای 30 تن سکنه، آب آن از قنات و محصول آن غلات و پنبه و بنشن و شغل مردمش زراعت و گله داری و جوال بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
نام سلسله ای از سلاطین ترک است که پیش از مغول بر ترکستان شرقی حکم میرانده اند، این طایفه به اسامی: ’خاقانیه’ و ’ایلک خانیه’ و ’خانیان’ و ’آل افراسیاب’ نیز شهرت داشته اند، رجوع به ’آل افراسیاب’ شود: ز هول رزمگهش خانیان بترکستان اگر کنند به کوه و بدشت ژرف نگاه، فرخی، تا جهان باشد جهان را عبرت است از حدیث بلخ و جنگ خانیان، فرخی، سالار خانیان را با خیل و باخدم کردی همه نگون و نگون بخت و خاکسار، منوچهری، مملکت خانیان همه بستاند بر در ماچین خلیفتی بنشاند، منوچهری، و با خانیان مکاتبت کنیم و از این حالها با ایشان سخن گوییم، (تاریخ بیهقی)، آنکه چون سوی بخارا برد لشکر درفتاد خانیان را در سر او خانه فریاد و انین، لامعی، پس سوی ماوراءالنهر رفت و سمرقند بستد بحرب و خانه خانیان از تخمۀ افراسیاب و خزینهای ایشان جمله با احمدخان بعراق آورد، (مجمل التواریخ و القصص)، از خانیان گروهی کز خط شدند بیرون جنگ آوران یغما جانشان زدند یغما، امیرمعزی
نام سلسله ای از سلاطین ترک است که پیش از مغول بر ترکستان شرقی حکم میرانده اند، این طایفه به اسامی: ’خاقانیه’ و ’ایلک خانیه’ و ’خانیان’ و ’آل افراسیاب’ نیز شهرت داشته اند، رجوع به ’آل افراسیاب’ شود: ز هول رزمگهش خانیان بترکستان اگر کنند به کوه و بدشت ژرف نگاه، فرخی، تا جهان باشد جهان را عبرت است از حدیث بلخ و جنگ خانیان، فرخی، سالار خانیان را با خیل و باخدم کردی همه نگون و نگون بخت و خاکسار، منوچهری، مملکت خانیان همه بستاند بر در ماچین خلیفتی بنشاند، منوچهری، و با خانیان مکاتبت کنیم و از این حالها با ایشان سخن گوییم، (تاریخ بیهقی)، آنکه چون سوی بخارا برد لشکر درفتاد خانیان را در سر او خانه فریاد و انین، لامعی، پس سوی ماوراءالنهر رفت و سمرقند بستد بحرب و خانه خانیان از تخمۀ افراسیاب و خزینهای ایشان جمله با احمدخان بعراق آورد، (مجمل التواریخ و القصص)، از خانیان گروهی کز خط شدند بیرون جنگ آوران یغما جانشان زدند یغما، امیرمعزی
دهی است از دهستان سه هزار شهرستان شهسوار، واقع در 33 هزارگزی جنوب شهسوار، این ده ناحیتی است کوهستانی و سردسیر که 540 تن سکنه دارد، مذهب اهالی شیعه و زبانشان گیلکی و فارسی است، آب آنجا از چشمه و محصول آنجا غلات و لبنیات و گردو و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه این دهکده مالرو است و در زمستانها عده ای از آنها احشام خود را برای تعلیف به حدود خرم آباد می برند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان سه هزار شهرستان شهسوار، واقع در 33 هزارگزی جنوب شهسوار، این ده ناحیتی است کوهستانی و سردسیر که 540 تن سکنه دارد، مذهب اهالی شیعه و زبانشان گیلکی و فارسی است، آب آنجا از چشمه و محصول آنجا غلات و لبنیات و گردو و شغل اهالی زراعت و گله داری است، راه این دهکده مالرو است و در زمستانها عده ای از آنها احشام خود را برای تعلیف به حدود خرم آباد می برند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
شهری در سوریه، (ناظم الاطباء)، نام بلده ای است کوچک مشتمل بر درختها و انهار و ثمرهای خوش و نهرها، وآن یک ونیم منزل است از دمشق بطرف مغرب، و در آن جا قلعه ای است نامش حبیبه و حاجب عزیزی میگوید که مدینۀ بانیاس زیر کوهی است که برف در آنجا همیشه خواه هنگام سرما و خواه گرما وجود دارد، نام قدیم آن قیصریۀ فیلیپس است، (از قاموس الاعلام ترکی)، صحیح آن باناس است نزدیک دمشق، (مراصد الاطلاع)، و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1222 و وفیات الاعیان ج 2 ص 205 و آثار البلدان ص 218 و الکامل ابن اثیر ج 11 ص 136 و 183 شود، بلا و سختی، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، دشخوار، کار دشوار گران، (آنندراج) : امر باهظ، کار دشوار گران، (ناظم الاطباء)
شهری در سوریه، (ناظم الاطباء)، نام بلده ای است کوچک مشتمل بر درختها و انهار و ثمرهای خوش و نهرها، وآن یک ونیم منزل است از دمشق بطرف مغرب، و در آن جا قلعه ای است نامش حبیبه و حاجب عزیزی میگوید که مدینۀ بانیاس زیر کوهی است که برف در آنجا همیشه خواه هنگام سرما و خواه گرما وجود دارد، نام قدیم آن قیصریۀ فیلیپس است، (از قاموس الاعلام ترکی)، صحیح آن باناس است نزدیک دمشق، (مراصد الاطلاع)، و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1222 و وفیات الاعیان ج 2 ص 205 و آثار البلدان ص 218 و الکامل ابن اثیر ج 11 ص 136 و 183 شود، بلا و سختی، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، دشخوار، کار دشوار گران، (آنندراج) : امر باهظ، کار دشوار گران، (ناظم الاطباء)
به مسافت کمی میانۀ شمال و مشرق شهر فسا است، (فارسنامۀ ناصری)، دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فسا که در یک هزارگزی شمال فسا بر کنار شوسۀ فسا به اصطهبانات و نیریز در جلگه واقع است، ناحیه ای است با آب و هوای معتدل و 775 تن سکنه، محصول عمده آن غلات و پنبه و شغل مردمش زراعت و قالی بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)، بی قید، متردد، (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، شبان بی عصا، زن بی شوهر، (آنندراج) (منتهی الارب)، و رجوع به باهله شود، ناقه که آن را بی پستان بند یا بی مهار یا بی نشان گذاشته باشند، (آنندراج) (منتهی الارب)، اشتر ماده، ج، بهّل، بهل، آن اشتر که پستان بند ندارد، (مهذب الاسماء)، شتر ماده که سر پستان او را به رکو نبسته باشند، شتر مادۀ بی نشانه، شتر ماده که چوب در بینی او نکرده باشند، (از تاج العروس)
به مسافت کمی میانۀ شمال و مشرق شهر فسا است، (فارسنامۀ ناصری)، دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فسا که در یک هزارگزی شمال فسا بر کنار شوسۀ فسا به اصطهبانات و نیریز در جلگه واقع است، ناحیه ای است با آب و هوای معتدل و 775 تن سکنه، محصول عمده آن غلات و پنبه و شغل مردمش زراعت و قالی بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)، بی قید، متردد، (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، شبان بی عصا، زن بی شوهر، (آنندراج) (منتهی الارب)، و رجوع به باهله شود، ناقه که آن را بی پستان بند یا بی مهار یا بی نشان گذاشته باشند، (آنندراج) (منتهی الارب)، اشتر ماده، ج، بُهَّل، بُهل، آن اشتر که پستان بند ندارد، (مهذب الاسماء)، شتر ماده که سر پستان او را به رکو نبسته باشند، شتر مادۀ بی نشانه، شتر ماده که چوب در بینی او نکرده باشند، (از تاج العروس)
جمع غانیه، برنا زنان پاک زنان بساز زنان سازگار مونث غانی زنی که به سبب حسن خویش بی نیاز از زیور باشد، زنی که به سبب سرمایه خویش از شوهر خود بی نیاز باشد، زن جوان پاکدامن با شوی، جمع غانیات
جمع غانیه، برنا زنان پاک زنان بساز زنان سازگار مونث غانی زنی که به سبب حسن خویش بی نیاز از زیور باشد، زنی که به سبب سرمایه خویش از شوهر خود بی نیاز باشد، زن جوان پاکدامن با شوی، جمع غانیات