تأنیث ثانی، شصت یک از دقیقه و او قسمت میشود به شصت ثالثه (فلک) ، از درجۀ دوم. از درجۀ ثانیه (اصطلاح طب). رجوع به درجه شود. ج، ثوانی، شاه ثانیه، گوسفند که گردن کج کند بی علتی
تأنیث ثانی، شصت یک از دقیقه و او قسمت میشود به شصت ثالثه (فلک) ، از درجۀ دوم. از درجۀ ثانیه (اصطلاح طب). رجوع به درجه شود. ج، ثوانی، شاه ثانیه، گوسفند که گردن کج کند بی علتی
نعت فاعلی از ثنی، دوم، دوّم، دویم، جفت، دوتاکننده، برگرداننده، پیچیده، اسم یکی از اقسام مروارید، هذا ثانی اثنین، أی هو احد اثنین، همچنین است ثالث ثلاثه تا عشره، - فجر ثانی، صبح دوم، و رجوع به فجر شود
نعت فاعلی از ثنی، دوم، دوّم، دویم، جفت، دوتاکننده، برگرداننده، پیچیده، اسم یکی از اقسام مروارید، هذا ثانی اثنین، أی هو احد اثنین، همچنین است ثالث ثلاثه تا عشره، - فجر ثانی، صبح دوم، و رجوع به فجر شود
نوعی از جنون است که صاحبش را خصلت درندگان باشد، اکثر غضبناک بودن و قصد ایذای مردم نمودن خاصیت او بود. (کفایۀ منصوری، به نقل غیاث و آنندراج). قسمی از جنون و دیوانگی. (ناظم الاطباء). جنون در یک امر به خصوص. دیوانگی در امری خاص. وسواس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانیا کلمه یونانی است و آن نوعی دیوانگی باشد و خداوند آن دیوانه ای باشد که خوی ددان گیرد، هرچه یابد بشکند و بدرد و همیشه قصد آن می کند که در مردم افتد چنانکه خوی ددان باشد و نظر او به نظر مردمان نماند، به نظر ددگان ماند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). چشم های خداوند مانیا خشک و فرو رفته باشد و پوست روی و پیشانی او خشک و درشت و تن او لاغر باشد و سخن بیهشانه بسیار گوید و نبض به سبب خشکی صلب و صغیر باشد و دلیل (یعنی قاروره) اندر بیشتر وقت ها زیتی تمام باشد و گاه باشد که به سرخی گراید و قوام اندر هر دو حال رقیق باشد... (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). و این علت مقدمۀ سه علت صعب است: یکی صرع، دوم سکته و سیم دیوانگی که آن را مانیا گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). و (نزله) اگر بسیار باشد و سوخته گشته مالنخولیا آرد و اگر به گوهر دماغ یا به غشاء دماغ اندر باشد... سبات و مانیا... آرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
نوعی از جنون است که صاحبش را خصلت درندگان باشد، اکثر غضبناک بودن و قصد ایذای مردم نمودن خاصیت او بود. (کفایۀ منصوری، به نقل غیاث و آنندراج). قسمی از جنون و دیوانگی. (ناظم الاطباء). جنون در یک امر به خصوص. دیوانگی در امری خاص. وسواس. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانیا کلمه یونانی است و آن نوعی دیوانگی باشد و خداوند آن دیوانه ای باشد که خوی ددان گیرد، هرچه یابد بشکند و بدرد و همیشه قصد آن می کند که در مردم افتد چنانکه خوی ددان باشد و نظر او به نظر مردمان نماند، به نظر ددگان ماند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). چشم های خداوند مانیا خشک و فرو رفته باشد و پوست روی و پیشانی او خشک و درشت و تن او لاغر باشد و سخن بیهشانه بسیار گوید و نبض به سبب خشکی صلب و صغیر باشد و دلیل (یعنی قاروره) اندر بیشتر وقت ها زیتی تمام باشد و گاه باشد که به سرخی گراید و قوام اندر هر دو حال رقیق باشد... (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). و این علت مقدمۀ سه علت صعب است: یکی صرع، دوم سکته و سیم دیوانگی که آن را مانیا گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). و (نزله) اگر بسیار باشد و سوخته گشته مالنخولیا آرد و اگر به گوهر دماغ یا به غشاء دماغ اندر باشد... سبات و مانیا... آرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
جمع واژۀ ثنیه. پشته ها. راههای سربالا در کوه که دشوار باشد، فلان طلاّع الثنایا، اذا کان سامیاً لمعالی الامور، چهار دندان پیشین دو از فوق و دو از تحت، شهیدانی که استثنا کرد ایشان را خدای تعالی از صعقه. حیث قال: و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الأرض الاّ من شاء اﷲ. (قرآن 68/39)
جَمعِ واژۀ ثَنیه. پشته ها. راههای سربالا در کوه که دشوار باشد، فلان طلاّع الثنایا، اذا کان سامیاً لمعالی الامور، چهار دندان پیشین دو از فوق و دو از تحت، شهیدانی که استثنا کرد ایشان را خدای تعالی از صعقه. حیث قال: و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الأرض الاّ من شاء اﷲ. (قرآن 68/39)
نام دو تن از شعرای عثمانی است: 1- در عصر سلطان بایزید ثانی و او در حسن و جمال بی نظیر بوده است واز این رو بدو یوسف ثانی می گفته اند و وی از این شهرت تخلص خود را گرفته است و او را در جوانی یکی از دوستداران او از راه حسد بکشته است و از شعر اوست: دلربا لر دلا بتم نه مدر نور دیده م سرور سینه مدر، 2- از شعرای دورۀ سلطان مرادخان سوم و از طایفۀ قول اوغلی اسلامبول می باشد و او تتبع اشعار شعراء ایران میکرد بالخاصه بدیوان امیرعلی شیر نوائی توجه داشت و او را دیوانی است و از جملۀ اشعار اوست: کوکل مرآتنی صوفی مجلا ایتسک اولمزمی جمال یاری بویوزدن تماشا ایتسک اولمزمی
نام دو تن از شعرای عثمانی است: 1- در عصر سلطان بایزید ثانی و او در حسن و جمال بی نظیر بوده است واز این رو بدو یوسف ثانی می گفته اند و وی از این شهرت تخلص خود را گرفته است و او را در جوانی یکی از دوستداران او از راه حسد بکشته است و از شعر اوست: دلربا لر دلا بتم نه مدر نور دیده م سرور سینه مدر، 2- از شعرای دورۀ سلطان مرادخان سوم و از طایفۀ قول اوغلی اسلامبول می باشد و او تتبع اشعار شعراء ایران میکرد بالخاصه بدیوان امیرعلی شیر نوائی توجه داشت و او را دیوانی است و از جملۀ اشعار اوست: کوکل مرآتنی صوفی مجلا ایتسک اولمزمی جمال یاری بویوزدن تماشا ایتسک اولمزمی
تخلص شاه عباس ثانی صفوی در شعر و این رباعی ازوست: از هجر توام بدیده خون میگردد احوال دلم بی تو زبون میگردد ای دوست اگر ترا ببیند ثانی برگرد سرت ببین که چون میگردد، و رجوع به عباس ... شود
تخلص شاه عباس ثانی صفوی در شعر و این رباعی ازوست: از هجر توام بدیده خون میگردد احوال دلم بی تو زبون میگردد ای دوست اگر ترا ببیند ثانی برگرد سرت ببین که چون میگردد، و رجوع به عباس ... شود