جدول جو
جدول جو

معنی ثانط - جستجوی لغت در جدول جو

ثانط
(نِ)
نعت فاعلی از ثنط
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ثانی
تصویر ثانی
دوم، کنایه از همتا، نظیر
فرهنگ فارسی عمید
تخلص شاه عباس ثانی صفوی در شعر و این رباعی ازوست:
از هجر توام بدیده خون میگردد
احوال دلم بی تو زبون میگردد
ای دوست اگر ترا ببیند ثانی
برگرد سرت ببین که چون میگردد،
و رجوع به عباس ... شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کفانیدن، شق ّ
لغت نامه دهخدا
(نِ)
نومید. (ناظم الاطباء). ناامید. نومید. مأیوس. آیس
لغت نامه دهخدا
(نِ)
نعت فاعلی از حنوط، احمر حانط، نیک سرخ. سخت سرخ. سرخ سرخ. سرخی سرخ. احمر قانی، ثمرۀ غضا، ادیم حانط، پوست سرخ رنگ، مرد باگندم. مرد با گندم بسیار، حانطالصره، خداوند صرۀ کلان. بسیاردرم، حانطالی ّ، دشمن است با من و کینه دارد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
جان ممی، متوفی 995 هجری قمری او را دیوانی است بترکی
لغت نامه دهخدا
نام دو تن از شعرای عثمانی است:
1- در عصر سلطان بایزید ثانی و او در حسن و جمال بی نظیر بوده است واز این رو بدو یوسف ثانی می گفته اند و وی از این شهرت تخلص خود را گرفته است و او را در جوانی یکی از دوستداران او از راه حسد بکشته است و از شعر اوست:
دلربا لر دلا بتم نه مدر
نور دیده م سرور سینه مدر،
2- از شعرای دورۀ سلطان مرادخان سوم و از طایفۀ قول اوغلی اسلامبول می باشد و او تتبع اشعار شعراء ایران میکرد بالخاصه بدیوان امیرعلی شیر نوائی توجه داشت و او را دیوانی است و از جملۀ اشعار اوست:
کوکل مرآتنی صوفی مجلا ایتسک اولمزمی
جمال یاری بویوزدن تماشا ایتسک اولمزمی
لغت نامه دهخدا
نعت فاعلی از ثنی، دوم، دوّم، دویم، جفت، دوتاکننده، برگرداننده، پیچیده، اسم یکی از اقسام مروارید، هذا ثانی اثنین، أی هو احد اثنین، همچنین است ثالث ثلاثه تا عشره،
- فجر ثانی، صبح دوم، و رجوع به فجر شود
لغت نامه دهخدا
(ثَءْطْ)
جمع واژۀ ثأطه
لغت نامه دهخدا
(اَ نَطط)
سفر دور. ج، نطط. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ثانی
تصویر ثانی
دوم، دوتا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انط
تصویر انط
راس (سفر) دور، زمین پرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قانط
تصویر قانط
خشک نا امید نومید مایوس، جمع قانطین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قانط
تصویر قانط
((نِ))
ناامید، نومید، مأیوس، جمع قانطین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثانی
تصویر ثانی
دوم
فرهنگ فارسی معین
دوم، تالی، جفت
فرهنگ واژه مترادف متضاد