معنی ثاغمه - جستجوی لغت در جدول جو
ثاغمه
(غِ مَ)
تأنیث ثاغم
ادامه...
تأنیث ثاغم
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر داغمه
داغمه
خشکی و ترنجیدگی پوست لب از بیماری و تب، تاول هایی که در دهان یا بر روی لب پیدا می شود
ادامه...
خشکی و ترنجیدگی پوست لب از بیماری و تب، تاول هایی که در دهان یا بر روی لب پیدا می شود
فرهنگ فارسی عمید
مثاغمه
(سَ)
بوسه دادن زن را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بوسیدن کسی را. (از اقرب الموارد)
ادامه...
بوسه دادن زن را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بوسیدن کسی را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
باغمه
(غِ مَ)
صحبت با صدای نرم و ملایم. (ناظم الاطباء). در مآخذ دیگر که در دسترس بود دیده نشد
ادامه...
صحبت با صدای نرم و ملایم. (ناظم الاطباء). در مآخذ دیگر که در دسترس بود دیده نشد
لغت نامه دهخدا
ثاغیه
(یَ)
گوسفند: ماله ثاغیه ولا راغیه، نیست او را گوسفند و نه شتر.
- ثاغیه و راغیه نداشتن، هیچ نداشتن
ادامه...
گوسفند: ماله ثاغیه ولا راغیه، نیست او را گوسفند و نه شتر.
- ثاغیه و راغیه نداشتن، هیچ نداشتن
لغت نامه دهخدا
ثغامه
(ثَ مَ)
یکی ثغام. ج، اثغماء. درمنۀ سپید و پیری را بدان تشبیه کنند
ادامه...
یکی ثغام. ج، اثغماء. درمنۀ سپید و پیری را بدان تشبیه کنند
لغت نامه دهخدا
داغمه
(مَ / مِ)
خشکی و آماس پوست خاصه در لبها از اثر حرارت خارجی یا درونی. خشکی و ترنجیدگی پوست لب بر اثر بیماری حاد یا تشنگی
ادامه...
خشکی و آماس پوست خاصه در لبها از اثر حرارت خارجی یا درونی. خشکی و ترنجیدگی پوست لب بر اثر بیماری حاد یا تشنگی
لغت نامه دهخدا
یاغمه
(مِ)
یغما. (ناظم الاطباء)
ادامه...
یغما. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
ثاغم
(غِ)
نعت فاعلی از ثغم: لون ثاغم، رنگی مانند درمنه سپید، رأس ثاغم، سری تمام سپید چون درمنه
ادامه...
نعت فاعلی از ثغم: لون ثاغم، رنگی مانند درمنه سپید، رأس ثاغم، سری تمام سپید چون درمنه
لغت نامه دهخدا
تصویر داغمه
داغمه
خشکی پوست لب از بیماری تب
ادامه...
خشکی پوست لب از بیماری تب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ثاغم
ثاغم
سپید رنگی
ادامه...
سپید رنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر داغمه
داغمه
((مِ))
خشکی لب یا پوست، سفتی روی زخم، روغن بسته شده، داغلمه
ادامه...
خشکی لَب یا پوست، سفتی روی زخم، روغن بسته شده، داغلمه
فرهنگ فارسی معین