- ثار
- انتقام، خونخواهی، کینه
معنی ثار - جستجوی لغت در جدول جو
- ثار
- انتقام گرفتن، خون خواهی
- ثار
- کینه کشیدن، خون، کینه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نشانه ها، یادبودها، یادگارها
اثر، نشانه ها، علامت
پس مانده
لباس رو
لغزیدن و افتادن، به سر درآمدن
لباسی که روی لباس های دیگر بر تن کنند مانند جبه و عبا، روپوش، بالاپوش، لباس رو
به سر درآمدن لغزیدن و سقوط کردن بسر در آمدن، لغزش
پراکندگی، افشاندنی، پاشیدنی
جمع اثر، نشانه ها
((نِ))
فرهنگ فارسی معین
پراکندگی، افشاندگی، پیشکش، هدیه، آن چه در جشن عروسی بر سر عروس و داماد یا بر سر مردم بریزند
نشانه ها
آثار علوی: پدیده های هواشناسی مانند رعد و برق، صاعقه، باران، برف و باد، کائنات جو
آثار سفلی: پدیده های زمین شناسی مانند چشمه ها، آتش فشان ها، کوه ها و معادن
آثار علوی: پدیده های هواشناسی مانند رعد و برق، صاعقه، باران، برف و باد، کائنات جو
آثار سفلی: پدیده های زمین شناسی مانند چشمه ها، آتش فشان ها، کوه ها و معادن
فدا کردن، گل یا گوهر که به عنوان احترام و افتخار بر سر کسی بیفشانند، پاشیدن، افشاندن، پراکنده ساختن، آنچه در جشن عروسی بر سر عروس و داماد یا بر سر مردم بریزند
خونخواه خدا بر نام حسین (ع)
اشکفت
محموله، دفعه، اکل
آغاج
نشان، آنچه که از کسی باقی بماند، علامت
یادمان، یادواره، هنایش، نوزند، نوشته، نشانه، کارآیی
شبکه
تکلیف، اکت، عمل، شغل، اپراسیون
شال گذشته، سال پیش
هر چیزی که روی دوش خود و یا چهار پا یا گاری یا اتومبیل حمل کنند
گریه کردن