- ثابت
- استوار، ایستا، پایا، پایدار، با دوام، پابرجا، سخت
معنی ثابت - جستجوی لغت در جدول جو
- ثابت
- محکم، برقرار، پاینده
- ثابت
- تغییر ناپذیر، پابرجا، استوار، پایدار، همیشگی، آنچه با برهان و دلیل مورد قبول واقع شده، مدلّل، در علم نجوم ثابته
ثابت شدن: استوار شدن، مدلّل شدن، محقق شدن
ثابت کردن: محقق کردن، مدلّل کردن
- ثابت ((بِ))
- پابرجا، برقرار، پایدار، بادوام، محقق، مدلل، مثبت
- ثابت
- Fixed, Constant, Steady, Undeviating, Constant
- ثابت
- постоянный , фиксированный , стабильный , неизменный
- ثابت
- konstant, fest, stabil, unbeirrbar
- ثابت
- постійний , фіксований , стійкий , незмінний
- ثابت
- stały, stabilny, niezmienny
- ثابت
- 恒定的 , 恒定 , 固定的 , 稳定的 , 不偏离的
- ثابت
- constante, fixo, estável, imutável
- ثابت
- costante, fisso, stabile, invariabile
- ثابت
- constante, fijo, estable, inmutable
- ثابت
- constant, fixe, stable, inaltérable
- ثابت
- constant, vast, stabiel, onveranderlijk
- ثابت
- คงที่ , คงที่ , ตายตัว , มั่นคง , ไม่เปลี่ยนแปลง
- ثابت
- konstan, tetap, stabil, tak tergoyahkan
- ثابت
- ثابتٌ , غير منحرفٍ
- ثابت
- निरंतर , स्थिर , अविचल
- ثابت
- קבוע , קָבוּעַ , יציב
- ثابت
- 定常の , 定常 , 固定された , 安定した , 一貫した
- ثابت
- 일정한 , 고정된 , 안정된 , 일관된
- ثابت
- sürekli, sabit, sabırlı, sapmasız
- ثابت
- thabiti, isiyobadilika
- ثابت
- স্থির , স্থায়ী , স্থিতিশীল , অপরিবর্তনীয়
- ثابت
- مستقل , طے شدہ , ثابت , ثابت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث ثابت، جمع ثوابت ثابتات، یکی از ستارگان ثابت مقابل سیاره، جمع ثوابت ثابتات. یا بروج ثابته. ثور اسد دلو عقرب. یا کواکب ثابته. ستارگان ثابت
ثوابت، ستاره هایی که قدما آن ها را ثابت می پنداشتند ولی با چشم مسلح می توان حرکت آن ها را دید
جایگاه، قدر، مرتبه، منزلت، حد، اندازه، درجه
محل اجتماع مردم جای گرد آمدن، حد اندازه درجه منزلت: کسانی که باین مثابت باشند مقلدان خوانند، مانند. یا به مثاب. بمانند همانند: تا بحدی که رکنی بزرگ گشت در دولت سلجوقیان بمثابت سبکتگین در آخر عهد ملوک سامان
آرامش، پایداری، پایستگی، استواری
درخور، سزاوار، لایق
استقرار، قرار گرفتن، بر جای ماندن، پافشاری درد عاجز کننده از حرکت
نای، دلنیام (غلاف قلب)