جدول جو
جدول جو

معنی تیوع - جستجوی لغت در جدول جو

تیوع
(تَیْ ی)
از ’ت وع’، هرتره که وقت بریدن آن شیر از وی برآید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مانند سمقونیا و شیرم و لاغیه و عرطنیثا وعشر. ج، تیوعات. (منتهی الارب). رجوع به یتوع شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

در دورۀ ایلخانی تا قاجار ملک و سرزمینی که از طرف پادشاه به کسی واگذار می شد تا از درآمد آن زندگی کرده و وظیفه و مستمری خود را از مالیات آن وصول کند، اقطاع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجوع
تصویر تجوع
خود را گرسنه داشتن، گرسنگی کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهوع
تصویر تهوع
احساس به هم خوردن دل و انقلاب معده، قی کردن، استفراغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یتوع
تصویر یتوع
هر گیاهی که ساقۀ آن شیر داشته باشد از قبیل مازریون، ماهودانه و امثال آن ها، گیاه شیردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطوع
تصویر تطوع
عمل مستحب کردن، کاری به قصد نیکی و عبادت انجام دادن، فرمان برداری کردن، منقاد شدن، داوطلب شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
گونه گونه شدن، جوربه جور شدن، گوناگون بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیوع
تصویر شیوع
فاش شدن، آشکار شدن، ظاهر و هویدا شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیوس
تصویر تیوس
تیس ها، آهوان نر، جمع واژۀ تیس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیوا
تصویر تیوا
تهور، بی پروایی، بی باکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تروع
تصویر تروع
ترسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یتوع
تصویر یتوع
شیرابه دار گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذیوع
تصویر ذیوع
جمع ذیع، پراکندگی ها
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی برشداد بخشی از داراک که از خود می برند و به کسی می بخشند آزاتی واگذاری درآمد و هزینه ناحیه معینی است از طرف پادشاه و دولت باشخاص براثرابراز لیاقت یا بازی مواجب و حقوق سالیانه (ایلخانان تاقاجاریه) اقطاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضوع
تصویر تضوع
دمیدن بوی دادن بوی پراکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیور
تصویر تیور
مرغی است شبیه به طاوس ماده شفتین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیوپ
تصویر تیوپ
لاستیک نازک تویی چرخ اتومبیل یا دوچرخه که از هوا پر میشود
فرهنگ لغت هوشیار
خوش منشی، فرمانبری گردن گذاری، نامزدی، فرمانبرداری کردنمنقاد شدن، داوطلب گردیدن، مستحبی بجاآوردن کاری بقصد عبادت و نیکی انجام دادن، فرمانبرداری، خوش منشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخوع
تصویر تخوع
آب بینی انداختن، هراشیدن (استفراغ)، کم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهوع
تصویر تهوع
قی کردن، دل بهم خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقوع
تصویر تقوع
خمیده رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
نوع نوع شدن، گوناگون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیوس
تصویر تیوس
جمع تیس، نهازان تکه ها
فرهنگ لغت هوشیار
گرسنه ماندن گرسنگی به خواست خود گرسنه بودن خود را گرسنه داشتن بقصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیوع
تصویر سیوع
پخش شدن آب پخش شدن می
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیوع
تصویر شیوع
آشکار شدن خبر، مشهور و متداول شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطوع
تصویر تطوع
((تَ طَ وُّ))
فرمانبرداری کردن، عمل مستحبی انجام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تضوع
تصویر تضوع
((تَ ضَ وُّ))
دمیدن، بوی پراکندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
((تَ نَ وُّ))
گوناگون شدن
فرهنگ فارسی معین
((تُ یُ))
واگذاری زمین و ملک به کسی از طرف پادشاه که آن شخص از طریق مالیات آن ملک برای خود درآمدی فراهم می آورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیوپ
تصویر تیوپ
تیوب، تویی لاستیک چرخ اتومبیل
تیوپ لس: نوعی تایر بدون تیوپ که خود آن از هوا پر می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تهوع
تصویر تهوع
((تَ هَ وُّ))
به هم خوردن دل، بالا آوردن غذا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیوع
تصویر شیوع
((شُ))
فاش شدن، رایج شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجوع
تصویر تجوع
((تَ جَ وُّ))
گرسنگی کشیدن، به خود گرسنگی دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیوع
تصویر شیوع
گسترش
فرهنگ واژه فارسی سره