بیابانی که موسی (ع) با دوازده سبط بنی اسرائیل که هر سبط پنجاه هزار نفر بودند، در آن بیابان مدت چهل سال سرگردان بود. (غیاث اللغات) (آنندراج). بادیهالتیه. در شبه جزیره سینا. یا جبل التیه. بیابانی که قوم موسی در آن گم و هلاک شدند. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). بلاد تیه، مابین بیت المقدس و قنسرین است بطول دوازده فرسنگ. (زمخشری از یادداشت ایضاً). موضعی است که در آن موسی بن عمران (ع) و قوم او گم شدند و آن زمینی است میان ایله و مصر و دریای قلزم و کوههای سراه از سرزمین شام و گفته اند که آن چهل فرسخ در چهل فرسخ است و گویند دوازده فرسخ در هشتاد فرسخ بود... (از معجم البلدان) : از مصر بیرون آمدند و روی به شام نهادند به لب دریا رسیدند. از آنجا به تیه آمدند و آن زمین شش فرسنگ در شش فرسنگ بود. در میان آن تیه چاهی بود. (قصص الانبیاء ص 119). و در ساعت دعای وی اجابت شد و آن تیه موسی و قوم او را زندان شد. (قصص 121). سه ماهه سفر هست چهل ساله رنج که از تیه موسی برون آمدیم. خاقانی. ببین که کوکبۀ عمر، خضروار گذشت تو بازمانده چو موسی به تیه خوف و رجا. خاقانی. چون موسیم شجر دهد آتش چه حاجت است کآتش ز تیه وادی ایمن درآورم. خاقانی. همچو قوم موسی اندر حر تیه مانده ای چل سال برجا ای سفیه. مولوی. این جهان تیه است و تو موسی و ما از گنه در تیه مانده مبتلا. مولوی. روزگارم رفت ز این گون حالها همچو تیه و قوم موسی سالها. مولوی
بیابانی که موسی (ع) با دوازده سبط بنی اسرائیل که هر سبط پنجاه هزار نفر بودند، در آن بیابان مدت چهل سال سرگردان بود. (غیاث اللغات) (آنندراج). بادیهالتیه. در شبه جزیره سینا. یا جبل التیه. بیابانی که قوم موسی در آن گم و هلاک شدند. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). بلاد تیه، مابین بیت المقدس و قنسرین است بطول دوازده فرسنگ. (زمخشری از یادداشت ایضاً). موضعی است که در آن موسی بن عمران (ع) و قوم او گم شدند و آن زمینی است میان ایله و مصر و دریای قلزم و کوههای سراه از سرزمین شام و گفته اند که آن چهل فرسخ در چهل فرسخ است و گویند دوازده فرسخ در هشتاد فرسخ بود... (از معجم البلدان) : از مصر بیرون آمدند و روی به شام نهادند به لب دریا رسیدند. از آنجا به تیه آمدند و آن زمین شش فرسنگ در شش فرسنگ بود. در میان آن تیه چاهی بود. (قصص الانبیاء ص 119). و در ساعت دعای وی اجابت شد و آن تیه موسی و قوم او را زندان شد. (قصص 121). سه ماهه سفر هست چهل ساله رنج که از تیه موسی برون آمدیم. خاقانی. ببین که کوکبۀ عمر، خضروار گذشت تو بازمانده چو موسی به تیه خوف و رجا. خاقانی. چون موسیم شجر دهد آتش چه حاجت است کآتش ز تیه وادی ایمن درآورم. خاقانی. همچو قوم موسی اندر حر تیه مانده ای چل سال برجا ای سفیه. مولوی. این جهان تیه است و تو موسی و ما از گنه در تیه مانده مبتلا. مولوی. روزگارم رفت ز این گون حالها همچو تیه و قوم موسی سالها. مولوی
گمراه گردیدن ورفتن به هر جای سرگردان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). حیران شدن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی)
گمراه گردیدن ورفتن به هر جای سرگردان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). حیران شدن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی)
گم کردن انسان راه را در بیابان. (ناظم الاطباء) ، بلند و مرتفع گردیدن قصر، لاف زدن و تکبر نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، قصدکردن کاری که مصاف با صواب نگردد. (ناظم الاطباء)
گم کردن انسان راه را در بیابان. (ناظم الاطباء) ، بلند و مرتفع گردیدن قصر، لاف زدن و تکبر نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، قصدکردن کاری که مصاف با صواب نگردد. (ناظم الاطباء)
معجب تر. - امثال: اتیه من احمق ثقیف، هذا من التیه الذی هو الصّلف و احمق ثقیف هو یوسف بن عمر، کان امیرالعراقین من قبل هشام بن عبدالملک و کان اتیه و احمق عربی امر و نهی فی دولهالاسلام. و من حمقه ان حجاماً کان یحجمه فلما اراد ان یشرط ارتعدت یده فاحس ّ بذلک یوسف و کان حاجبه قائماً علی رأسه فقال له قل لهذا البائس لاتخف و کان قصیراً جدّا قمیا فکان الخیاط عند قطع ثیابه اذا قال له یحتاج الی زیاده اکرمه و حباه و اذا قال یفضل شی ٔ اهانه و اقصاه. (مجمعالامثال میدانی).
معجب تر. - امثال: اتیه من احمق ثقیف، هذا من التیه الذی هو الصّلف و احمق ثقیف هو یوسف بن عمر، کان امیرالعراقین من قبل هشام بن عبدالملک و کان اتیه و احمق عربی امر و نهی فی دولهالاسلام. و من حمقه ان حجاماً کان یحجمه فلما اراد ان یشرط ارتعدت یده فاحس ّ بذلک یوسف و کان حاجبه قائماً علی رأسه فقال له قل لهذا البائس لاتخف و کان قصیراً جدّا قمیا فکان الخیاط عند قطع ثیابه اذا قال له یحتاج الی زیاده اکرمه و حباه ُ و اذا قال یفضل شی ٔ اهانه و اقصاه. (مجمعالامثال میدانی).