جدول جو
جدول جو

معنی تینال - جستجوی لغت در جدول جو

تینال
دهی از دهستان سرشیو است که در بخش ریوان شهرستان سنندج واقع است و 100 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیناب
تصویر تیناب
(دخترانه)
آنچه در خواب دیده می شود، رؤیا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زینال
تصویر زینال
(پسرانه)
مخفف زین العابدین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ینال
تصویر ینال
(پسرانه)
سردار، رئیس به ویژه سردار ترک نژاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تینا
تصویر تینا
(دخترانه)
سفال، گل، هم ریشه با طین عربی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیغال
تصویر تیغال
آشیانۀ پرندگان، لانۀ مرغ
شکرتیغال، ماده ای سفید و شیرین که توسط حشره ای بر روی شاخ و برگ گیاهی خاردار با گل های آبی رنگ به همین نام تولید می شود و مصرف دارویی دارد، خارشکر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیتال
تصویر تیتال
مکر، فریب، چاپلوسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فینال
تصویر فینال
نهایی، آخری، فرجامی، در ورزش مسابقۀ پایانی در یک دورۀ رقابت ورزشی که به منظور تعیین رده های اول و دوم برپا می شود
فرهنگ فارسی عمید
(یَ)
نام قلعه ای است به حدود کردوان از ناحیت شروان (به اران) که خزینه و خواستۀ شروانشاه بدانجا بوده است. (از حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
ولیعهد. نایب السلطنه. (یادداشت مؤلف) : هر رئیسی از رؤسای ترک را اعم از سلاطین و دهقانان ینالی است. (مفاتیح). و رجوع به ینالتکین شود، لقبی از القاب امراء ترک (و جناس آوردن با نالیدن، تقدیم یاء ینال را بر نون تأیید می کند). (یادداشت مؤلف) :
کوه از غم بی باکی و طغیان تو نالد
بیهوده تو چون در غم طوغان و ینالی.
ناصرخسرو.
بر آزادگان کبر داری ولیکن
ینال و تکین را ینال و تکینی.
ناصرخسرو.
از بندگان حضرت شاهان سپر فکنده
قیصر کم از یماکش سنجر کم از ینالش.
خاقانی.
، مجازاً، مغل. ترک. (یادداشت مؤلف) :
زشت بود بودن آزاده مرد
بندۀ طوغان و عیال ینال.
ناصرخسرو.
هستم ز نسل ساسان نز تخمۀ تکین
هستم ز صلب کسری نز دودۀ ینال.
مجد همگر.
، مجازاً، غلام ترک. غلام مغولی:
بر آزادگان کبر داری ولیکن
ینال و تکین را ینال و تکینی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
کنیزکی ازآن مؤیدالملک ابوبکر نظام الملک وزیر که به گفتۀ صاحب لباب الالباب: جمال او رشک بتان چین و فرخار بود و دل او بستۀ مهر و معتکف چهر او بود لغز در معنی او گفت و اگرچه مشهور است اماایراد کرده آمد، چه در غایت لطف و نهایت طرف است:
علینا نقش کن بر زر بکن حرفی از او کمتر
پس آن لامش به آخر بر بگفتم نام آن دلبر.
(لباب الالباب ج 1 ص 68)
لغت نامه دهخدا
عشق بازی و ناز و کرشمه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
فرضه است بر دریای شام، (منتهی الارب)، طورتینا یا طورتینا به مد و قصر، همان طورسینا است، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
به لغت زند و پازند گل را گویند و به عربی طین خوانند، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، هزوارش تینا، پهلوی گیل، گل (خاک)، (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
مردم شراب خور و بدمست را گویند، (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
در زبان فرانسه به معنی نهائی و آخری است،
آخرین مسابقۀ ورزشی، آخرین قسمت از سه یا چهار قسمت سونات، سنفنی، کنسرتو، مقابل اوورتور، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
فریب و چاپلوسی را گویند، (برهان)، مکر و فریب و بدین معنی مشترک است در هندی، (آنندراج)، فریب و حیله و مکر و چاپلوسی، (ناظم الاطباء)، فریب و مکر و چاپلوسی و تملق، (فرهنگ فارسی معین)، سخنان فریبنده، گفتاری فریبنده، سخنان آرام کننده، چرب زبانی با طفل، آرام کردن بچه و مانند او را بزبان: با زبان و تیتال طوری بچه را از گریه بازداشتم، با بچه با زبان و تیتال باید رفتار کرد نه با کتک، (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) :
لب از مژگان پر از تیتال عشوه
دو چشم آبستن اطفال عشوه،
فوقی یزدی (از آنندراج)،
چون کلام اﷲ ناطق معجزی داری بیار
هیچکس از شیوۀ تیتال پیغمبر نشد،
باقر کاشی (ایضاً)
لغت نامه دهخدا
آشیان جانوران را گویند و به این معنی به جای حرف ثالث (غ) ’خای’ نقطه دار هم به نظر آمده است، (برهان) (آنندراج)، آشیان جانوران، (ناظم الاطباء)، چیزی است دوایی، شبیه به نمک و همچو ترنجبین بر خار می بندد و بعضی گویند آشیان کرمی است که بر بوتۀ خار می سازد و در آن حلاوتی به اندک عفوصتی هست و به عربی سکرالعشر خوانند و بعضی گویند سکرالعشر صمغی است که ازدرخت عشر برمی آید، (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)، شکرالعشر به فارسی شکرک کوهی است، (از الفاظ الادویه)، گیاهی که به درون، شکر تیغال دارد و در درکه آن را تیغ قندک گویند، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
موضعی به فاصله ده فرسخ از مصر، (غیاث اللغات)، بندری و فضائی است در ساحل شام، نزدیک مصیصه که کشتی ها از آنجا با چوب مجهز شده و پر گشته بطرف مصر می آیند، (از معجم البلدان) (مراصدالاطلاع)، قریه ای از قرای انطاکیه، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
از امراء لشکر مغول که با ’تایماس’ به عراق حمله کردند، جنگ سختی بین سلطان جلال الدین خوارزمشاه و لشکر مغول بسرداری تاینال در اصفهان درگرفت، رجوع به جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 70 و ج 2 ص 168 و 204 و تاریخ مغول اقبال ص 70 و ’تایماس’ شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
لغت فارسی است. در اردوی هندی مستعمل، آهن و جز آن که در اسفل نیام کارد و شمشیر باشدبه عربی آن را نعل... گویند. (نفائس، از آنندراج). زینت و آرایش که در ته غلاف باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تندال، فیزیکدان انگلیسی است که در سال 1820 میلادی در ایرلند متولد شد، وی روش استریل کردن را که به تیندالیزاسیون شهرت یافته است کشف کرد و در سال 1893 میلادی درگذشت، (از لاروس)، رجوع به قاموس الاعلام ترکی و فرهنگ فارسی معین ذیل کلمه تیندل شود
لغت نامه دهخدا
آنچه در خواب دیده میشود و به عربی رؤیا خوانند، (برهان)، رؤیا و آنچه در خواب بینند، (ناظم الاطباء)، به معنی خواب که به عربی آن را رؤیا گویند، (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تینا
تصویر تینا
ناز و کرشمه و عشقبازی، گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فینال
تصویر فینال
در زبان فرانسه بمعنای نهائی و آخری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیتال
تصویر تیتال
چاپلوسی و فریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مورتینالیته
تصویر مورتینالیته
فرانسوی مرده زادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فینال
تصویر فینال
آخر، آخرین، مرحله نهایی، مرحله پایانی، پایان مسابقه یا آخرین مسابقه ورزشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیتال
تصویر تیتال
فریب، مکر، چاپلوسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیغال
تصویر تیغال
آشیانه مرغان، دارویی که در گیاهی خاردار تولید می شود
فرهنگ فارسی معین
تلفظ دیگر آن تونک است و گیاهی است که در ییلاقات روید و دانه
فرهنگ گویش مازندرانی
تنها، به تنهایی
فرهنگ گویش مازندرانی
خط الراس جغرافیایی، برآمدگی و گردنه، قله ی بلند، برآمده
فرهنگ گویش مازندرانی
نایب قهرمان در کشتی، یدکی، دنباله، خبرچین
فرهنگ گویش مازندرانی