جائی که دیوانگان را نگهداری و مداوا کنند. دارالمجانین. (فرهنگ فارسی معین). دارالشفاء. (زمخشری از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران این کلمه را بجای دارالمجانین اختیار نموده است و آن جائی است که دیوانگان را در آنجا پرستاری و درمان می کنند. رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود
جائی که دیوانگان را نگهداری و مداوا کنند. دارالمجانین. (فرهنگ فارسی معین). دارالشفاء. (زمخشری از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران این کلمه را بجای دارالمجانین اختیار نموده است و آن جائی است که دیوانگان را در آنجا پرستاری و درمان می کنند. رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود
جای آماده برای قمار. - قمارستان چرخ،کنایه از تأثیر و ادوار و سیر افلاک و کواکب است. (انجمن آرای ناصری) : قمارستان چرخ نیم خایه بسی پرمایه را برده ست مایه. نظامی
جای آماده برای قمار. - قمارستان چرخ،کنایه از تأثیر و ادوار و سیر افلاک و کواکب است. (انجمن آرای ناصری) : قمارستان چرخ نیم خایه بسی پرمایه را برده ست مایه. نظامی
سرزمینی که تاتارها در آن سکونت داشتند، ساتراپی (ایالت) 19 و 20 در زمان داریوش:... اسامی ساترایی ها در کتیبه های داریوش منقوش است، نقل می شود:...19/ و 20 ساکا (سکه) شامل جلگۀ تاتارستان تا سرحد چین و از طرف مغرب تا ماوراء بحر خزر (جغرافیای سیاسی کیهان ص 14 و 15). تاتارها بمرور بسیار شده اند و ولایتی وسیع پیدا کرده اند و نام آن تاتارستان و حد شمالی آن کلموک مشهور به قالمان و روسیه و حد مشرقی آن تاتارچین و حد جنوبی آن ایران و کابل و حد مغربی آن دریای خزر و این ولایت پنج قسمت شده است: بخارا، ترکمانیه، ترکستان، بلخ، خوارزم، قرقز. (انجمن آرا) (آنندراج)... هنگامی که پادشاهی عظیم خلفا در حال ویرانی و نابود شدن بود نیرو و اقتداری جدید و تازه نفس در شمال شرقی کشوربرخاست و پس از غلبه بر چند رقیب توانا قلمرو نفوذ و حکمرانی خود را به شتاب بسوی جنوب و مشرق و مغرب در بیشتر سرزمینی که امروز بنام تاتارستان و افغانستان خوانده می شود بسط داد (دولت سامانی) مرکز یا سرچشمۀ این نفوذ بخارا پایتخت ماوراءالنهر بود که شهرهای نامی آن مرو، دومین پایتخت خراسان و نیشابور و هرات و سمرقند بود. (احوال و اشعار رودکی ص 857). مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: این نام را در سوابق ایام بقطعۀ پهناور واقع در شمال آسیا اطلاق می کردند که قطعۀ منچوری یعنی قسمت شمالی دو حکومت چین، مغولستان، ترکستان شرقی اصل ترکستان و اقطار معلومۀ سیبری را در برداشت، و در واقع نام مسکن وجولانگاه اقوام تورفی و بعباره اخری آسیای شمالی بود اما امروز تعبیر فوق متروک گشته و اقطار مذکور را ترکستان، مغولستان، منچوری، سیبری و غیره نامند
سرزمینی که تاتارها در آن سکونت داشتند، ساتراپی (ایالت) 19 و 20 در زمان داریوش:... اسامی ساترایی ها در کتیبه های داریوش منقوش است، نقل می شود:...19/ و 20 ساکا (سکه) شامل جلگۀ تاتارستان تا سرحد چین و از طرف مغرب تا ماوراء بحر خزر (جغرافیای سیاسی کیهان ص 14 و 15). تاتارها بمرور بسیار شده اند و ولایتی وسیع پیدا کرده اند و نام آن تاتارستان و حد شمالی آن کلموک مشهور به قالمان و روسیه و حد مشرقی آن تاتارچین و حد جنوبی آن ایران و کابل و حد مغربی آن دریای خزر و این ولایت پنج قسمت شده است: بخارا، ترکمانیه، ترکستان، بلخ، خوارزم، قرقز. (انجمن آرا) (آنندراج)... هنگامی که پادشاهی عظیم خلفا در حال ویرانی و نابود شدن بود نیرو و اقتداری جدید و تازه نفس در شمال شرقی کشوربرخاست و پس از غلبه بر چند رقیب توانا قلمرو نفوذ و حکمرانی خود را به شتاب بسوی جنوب و مشرق و مغرب در بیشتر سرزمینی که امروز بنام تاتارستان و افغانستان خوانده می شود بسط داد (دولت سامانی) مرکز یا سرچشمۀ این نفوذ بخارا پایتخت ماوراءالنهر بود که شهرهای نامی آن مرو، دومین پایتخت خراسان و نیشابور و هرات و سمرقند بود. (احوال و اشعار رودکی ص 857). مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: این نام را در سوابق ایام بقطعۀ پهناور واقع در شمال آسیا اطلاق می کردند که قطعۀ منچوری یعنی قسمت شمالی دو حکومت چین، مغولستان، ترکستان شرقی اصل ترکستان و اقطار معلومۀ سیبری را در برداشت، و در واقع نام مسکن وجولانگاه اقوام تورفی و بعباره اخری آسیای شمالی بود اما امروز تعبیر فوق متروک گشته و اقطار مذکور را ترکستان، مغولستان، منچوری، سیبری و غیره نامند
بیمارستان که بعربی دارالشفاء خوانند، (برهان)، بیمارستان بود و آن را مارسان و مارستان نیز گویند و بتازی دارالشفاء خوانند، (فرهنگ جهانگیری)، مخفف بیمارستان، (رشیدی) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) : بسا شارسان گشت بیمارسان بسا گلستان نیز شد خارسان، فردوسی، بدو گفت گودرز، بیمارسان ترا جای زیباتر از شارسان، فردوسی، به اهواز کرد آن سوم شارسان بدو اندرون کاخ و بیمارسان، فردوسی، و رجوع به بیمارستان شود
بیمارستان که بعربی دارالشفاء خوانند، (برهان)، بیمارستان بود و آن را مارسان و مارستان نیز گویند و بتازی دارالشفاء خوانند، (فرهنگ جهانگیری)، مخفف بیمارستان، (رشیدی) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) : بسا شارسان گشت بیمارسان بسا گلستان نیز شد خارسان، فردوسی، بدو گفت گودرز، بیمارسان ترا جای زیباتر از شارسان، فردوسی، به اهواز کرد آن سوم شارسان بدو اندرون کاخ و بیمارسان، فردوسی، و رجوع به بیمارستان شود
مرکّب از: بیمار + ستان، ادات مکان، خانه وعمارتی که سلاطین در بعضی شهرها بسازند و بیماران راآنجا طبیب دیوانی معالجت نماید و آن را بیمارسان و مارستان نیز گویند. (از انجمن آرا)، بیمارخانه. مارستان. (آنندراج)، عمارت و خانه ای که جهت بیماران بنا شده و در آنجا بیماران بی بضاعت و بی کس را پذیرفته مجاناً و بلاعوض آنان را تداوی کرده و دوا و غذا میدهندو پرستاری میکنند. (از ناظم الاطباء)، دارالشفاء. دارالمرضی. مریضخانه. (یادداشت مؤلف) (دهار) : و بیمارستان عضدی هست اما بخلل شده است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 133)، و جامع و بیمارستان نیکو ساخته اند (در فیروزآباد)، (فارسنامۀ ابن البلخی ص 139)
مُرَکَّب اَز: بیمار + َِسْتان، ادات مکان، خانه وعمارتی که سلاطین در بعضی شهرها بسازند و بیماران راآنجا طبیب دیوانی معالجت نماید و آن را بیمارسان و مارستان نیز گویند. (از انجمن آرا)، بیمارخانه. مارستان. (آنندراج)، عمارت و خانه ای که جهت بیماران بنا شده و در آنجا بیماران بی بضاعت و بی کس را پذیرفته مجاناً و بلاعوض آنان را تداوی کرده و دوا و غذا میدهندو پرستاری میکنند. (از ناظم الاطباء)، دارالشفاء. دارالمرضی. مریضخانه. (یادداشت مؤلف) (دهار) : و بیمارستان عضدی هست اما بخلل شده است. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 133)، و جامع و بیمارستان نیکو ساخته اند (در فیروزآباد)، (فارسنامۀ ابن البلخی ص 139)
طخارستان معرب تخارستان است. تخارستان علیا و سفلی دارد. در جانب شرقی بلخ و غربی جیحون است و از تخارستان علیا تا بلخ سی فرسنگ است مسافت آن و تخارستان سفلی در شرقی تخارستان علیا ایضاً در غربی جیحون است. پایتخت تخارستان سفلی شهر طالقان است و بدیگری اندر آب و سمنگان میباشد و حد شرقی آن به بدخشان متصل میشود و قهندز نام شهر کهنۀ آن بوده که کهن دژ را معرب کرده قهندز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) : هرگز دوست دشمن نشود. با وی نیز عهدی و مقاربتی باید هرچند بر آن اعتماد نباشد ناچار کردنیست و چون کرده آمد نواحی تخارستان و بلخ و چغانیان و قبادیان و ختلان به مردم آکنده باید کرد که هر کجا خالی یافت و فرصت دید غارت کند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 85). گفت عبیداﷲ زین پیش چه شغل داشت ؟ گفتم صاحب بریدی سرخس و بوالفتح صاحب بریدی تخارستان. گفت بازگرد. (ایضاً ص 140). پس بوالفتح حاتمی را آواز داد. پیش آمد. امیر گفت مشرفی میبایدبلخ و تخارستان را وافی و کافی و ترا اختیار کرده ایم و عبدوس از فرمان ما آنچه باید گفت با تو بگوید. (ایضاً ص 141). و در شهر (شهر تون) درخت پسته بسیار بود در سرایها و مردم بلخ و تخارستان پندارند که پسته جز بر کوه نروید و نباشد. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلن ص 141). رجوع به تخارها و طخارستان و تخاری شود
طخارستان معرب تخارستان است. تخارستان علیا و سفلی دارد. در جانب شرقی بلخ و غربی جیحون است و از تخارستان علیا تا بلخ سی فرسنگ است مسافت آن و تخارستان سفلی در شرقی تخارستان علیا ایضاً در غربی جیحون است. پایتخت تخارستان سفلی شهر طالقان است و بدیگری اندر آب و سمنگان میباشد و حد شرقی آن به بدخشان متصل میشود و قهندز نام شهر کهنۀ آن بوده که کهن دژ را معرب کرده قهندز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) : هرگز دوست دشمن نشود. با وی نیز عهدی و مقاربتی باید هرچند بر آن اعتماد نباشد ناچار کردنیست و چون کرده آمد نواحی تخارستان و بلخ و چغانیان و قبادیان و ختلان به مردم آکنده باید کرد که هر کجا خالی یافت و فرصت دید غارت کند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 85). گفت عبیداﷲ زین پیش چه شغل داشت ؟ گفتم صاحب بریدی سرخس و بوالفتح صاحب بریدی تخارستان. گفت بازگرد. (ایضاً ص 140). پس بوالفتح حاتمی را آواز داد. پیش آمد. امیر گفت مشرفی میبایدبلخ و تخارستان را وافی و کافی و ترا اختیار کرده ایم و عبدوس از فرمان ما آنچه باید گفت با تو بگوید. (ایضاً ص 141). و در شهر (شهر تون) درخت پسته بسیار بود در سرایها و مردم بلخ و تخارستان پندارند که پسته جز بر کوه نروید و نباشد. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلن ص 141). رجوع به تخارها و طخارستان و تخاری شود
معرب بیمارستان است. (دهار) (منتهی الارب). بیمارستان را گویند و آنرا به تازی دارالشفا خوانند. (جهانگیری). بمعنی مارسان است که بیمارستان و دارالشفا باشد. (برهان). بمعنی بیمارستان لیکن به فتح ’راء’ است و معرب. بیمارستان است، نه آنکه مار بمعنی بیمار باشد و کلمه مرکب است چون نگارستان. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (از آنندراج). به عربی دارالشفا گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). تعریب بیمارستان. شفاخانه. دارالمرضی. مریضخانه. بیمارخانه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بردش از قصر چون نگارستان همچو دیوانگان به مارستان. جامی (از آنندراج). و رجوع به المعرب جوالیقی ص 312 شود
معرب بیمارستان است. (دهار) (منتهی الارب). بیمارستان را گویند و آنرا به تازی دارالشفا خوانند. (جهانگیری). بمعنی مارسان است که بیمارستان و دارالشفا باشد. (برهان). بمعنی بیمارستان لیکن به فتح ’راء’ است و معرب. بیمارستان است، نه آنکه مار بمعنی بیمار باشد و کلمه مرکب است چون نگارستان. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (از آنندراج). به عربی دارالشفا گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). تعریب بیمارستان. شفاخانه. دارالمرضی. مریضخانه. بیمارخانه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بردش از قصر چون نگارستان همچو دیوانگان به مارستان. جامی (از آنندراج). و رجوع به المعرب جوالیقی ص 312 شود
بیمارستان: شما دوستان خود را نیازمند خواهید یافت دردرون بیمارستان بودن: خبرهای غمگین مریضخانه: غصه اگر خواب ببینید در بیمارستان بستری هستید، نشانه آن است که باید با دقت و هوشیاری از بیماری مسری فرار کنید. اما اگر خواب ببینید به بیمارستان میروید به قصد ملاقات مریضی بستری، نشانه آن است که از حال یکی از نزدیکان خبرهای بدی خواهید شنید. لوک اویتنهاو
بیمارستان: شما دوستان خود را نیازمند خواهید یافت دردرون بیمارستان بودن: خبرهای غمگین مریضخانه: غصه اگر خواب ببینید در بیمارستان بستری هستید، نشانه آن است که باید با دقت و هوشیاری از بیماری مسری فرار کنید. اما اگر خواب ببینید به بیمارستان میروید به قصد ملاقات مریضی بستری، نشانه آن است که از حال یکی از نزدیکان خبرهای بدی خواهید شنید. لوک اویتنهاو