جدول جو
جدول جو

معنی تیفاف - جستجوی لغت در جدول جو

تیفاف
کاسنی، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تیفاف
کاسنی
تصویری از تیفاف
تصویر تیفاف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تجفاف
تصویر تجفاف
خفتان، نوعی جامۀ کژآگند که هنگام جنگ بر تن می کردند، کبر، گپر، گبر، قزاگند
فرهنگ فارسی عمید
(تِ)
ج، تجافیف، برگستوان. (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (آنندراج). خفتان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جوالیقی آرد: تجفاف فارسی معرب و اصل آن به فارسی ’تن باه’ یعنی حارس بدن است. و فی الحدیث: قال ابوفرقد: و رایت علی تجافیف ابی موسی الدیباج. (المعرب ص 91)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
خشک کردن چیزی را. (منتهی الارب) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
هنگام حدوث یا هنگام برآمدن، (از اقرب الموارد) : اتیتک لتیفاق الامر، آمدم ترا وقت سازواری کار، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) : و لقیته لتیفاق الهلال، ملاقات کردم او را هنگام برآمدن ماه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تی / تَ)
مقابل و روبرو: تیفاق الکعبه، یعنی بیت المعمور که در آسمان است. مقابل و محاذی خانه کعبه است. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
از شهرهای قدیمی افریقا و دارای بناهای شامخ بود، و آن را تیفاش الظالمه گویند، در دامنۀ کوهی واقع است، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
ضخس. بقله الیهودیه. خس الحمار. تلفاف. و آن قسمی دشتی یا بقل دشتی باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در ترجمه ابن البیطار آرد: این نامی است بربری که به گیاهی اطلاق می شود که بعضی آنرا بقلهالیهودیه نامند و بعضی دیگر آنرا حس الحمار گویند. و به یونانی سونشوس است و دو نوع از آن یافت شود که نوعی وحشی و دارای برگهای خاردار است و نوع دیگر خوراکی و کشت شونده و شیرین و خوشمزه است. در تحفۀ حکیم مؤمن تفاق آمده است. رجوع به تفاق شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تیفاق
تصویر تیفاق
جور شدن کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلفاف
تصویر تلفاف
خس دشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجفاف
تصویر تجفاف
خشک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجفاف
تصویر تجفاف
((تِ))
خفتان، برگستوان
فرهنگ فارسی معین
تحریک، خارش بدن، وسوسه، درد مفاصل
فرهنگ گویش مازندرانی