- تیسا (دخترانه)
- در گویش مازندران خالص
معنی تیسا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ضرب و زخم با نوک پای، اردنگ، ضربه ای که با نوک پنجه زنند
عشوه فریب، دفع رد سخن کسی، وقت گذرانی بیهوده، شوخی ریشخند
آسان شدن کاری
ناز و کرشمه و عشقبازی، گل
نجد دشت بیابان
پر خط و خال
ترسنده و بیم برنده و واهمه کننده را گویند
سداب از گیاهان
توسکا
اضطراب بی طاقتی بی قراری، اندوه ملالت. 3 تیرگی روی از غم و اندوه میل بچیزها مخصوصا میل زنان آبستن بخوردن چیزها تلواسه واسه
تهور، بی پروایی، بی باکی
آسان شدن، سهل گشتن، آماده شدن
عشوه، غمزه، فریب و ریشخند، برای مثال هفت نوبت صبر کرد و بانگ کرد / تا که عاجز گشت از تیباش مرد (مولوی - ۴۵۵) ، شوخی
توسکا، درختی جنگلی با برگ های پهن و پوست تنۀ خاکستری رنگ که داخل آن سرخ رنگ است و دارای تانن و مادۀ ملونی به رنگ سرخ می باشد و در دباغی و رنگرزی به کار می رود، در جنگل های شمال ایران و جاهای مرطوب می روید، نوعی از آن به صورت درختچه است و در اغلب نواحی شمالی ایران و جاهای مرطوب و کنار رودخانه ها می روید، توسه
عیسوی مذهب، مسیحی، نصرانی، راهب، ترسنده، بیم دارنده
ضربه ای که با سرپنجۀ پا به چیزی بزنند، تک پا، اردنگی
چرخ رسن تابی
ضربه ای که با نوک پنجه پا زده می شود
غمزه، عشوه
رسن، چرخ رسن تابی
نهار بز نر تکه درختی ازتیره گل سرخیان که برگهایش مرکب است. گلهایش سفید خوشه یی ومیوه اش ریز و گرد است. چوب این درخت سخت و رنگین و قرمز رنگ است غبیرای بری پرنده انگور
توس، درختی بزرگ و جنگلی از خانوادۀ پیاله داران، با برگ های دندانه دار و نوک تیز که دم کردۀ برگ و پوست آن برای تصفیۀ خون، تقویت معده و کاهش تب مفید است، غوش، غوشه، سندر، غان
بز نر، آهوی نر