معروف که به معنی تیزپر باشد، (آنندراج)، سریعالطیران و تندپر، (ناظم الاطباء)، تیزپر، تیزپرواز: چو دوران درآمد شدن تیزبال شدن چون جنوب، آمدن چون شمال، نظامی
معروف که به معنی تیزپر باشد، (آنندراج)، سریعالطیران و تندپر، (ناظم الاطباء)، تیزپر، تیزپرواز: چو دوران درآمد شدن تیزبال شدن چون جنوب، آمدن چون شمال، نظامی
بادی سخت و تند، بادی طوفان زا: که گر گیو و گودرز و آن دیوزاد شوند ابر غرنده یا تیزباد، فردوسی، چنان بد که روزی یکی تیزباد برآمد غمی گشت ازو رشنواد، فردوسی، رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
بادی سخت و تند، بادی طوفان زا: که گر گیو و گودرز و آن دیوزاد شوند ابر غرنده یا تیزباد، فردوسی، چنان بد که روزی یکی تیزباد برآمد غمی گشت ازو رشنواد، فردوسی، رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود