جدول جو
جدول جو

معنی تیرکان - جستجوی لغت در جدول جو

تیرکان
از توابع دشت سر آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترکان
تصویر ترکان
(دخترانه)
عنوانی مخصوص زنان اشراف در دوره مغول، نام مادر سلطان محمد خوارزمشاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیران
تصویر تیران
(پسرانه)
نام چند تن از پادشاهان سلسله اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیرکمان
تصویر تیرکمان
تیروکمان، کمان
تیرکمان آبی: در علم زیست شناسی گیاهی پایا، با ساقه های دراز و برگ هایی شبیه پیکان که در میان آب و جاهای بسیار مرطوب می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترکان
تصویر ترکان
عنوانی برای زنان، بانو، بی بی، خاتون، بیگم، ارجمند، برای مثال کار ترکان است نی ترکان برو / جای ترکان هست خانه، خانه شو (مولوی - ۸۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیردان
تصویر تیردان
ترکش، کیسه یا جعبه که در قدیم تیرهای کمان را در آن می گذاشتند و به پهلوی خود آویزان می کردند، تیردان، شغا، شکار، کیش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیرگان
تصویر تیرگان
روز سیزدهم تیرماه، جشنی که در این روز در ایران باستان، برپا می کرده اند
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
دهی از دهستان اوجان است که در بخش بستان آباد شهرستان تبریز واقع است و 206 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
ترک، ترکستان:
گر ایدونکه گویی که ترکان و چین...
بگیرم زنم آسمان بر زمین
مپندار کین نیز نابودنیست
نشاید کسی کو نفرمودنیست.
فردوسی.
رجوع به ترکستان شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
لقب زنان از عالم بی بی و بیگمه. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
کار ترکانست نی ترکان برو
جای ترکان خانه باشد، خانه شو.
مولوی.
، ملکه یا از نزدیکان زنانۀ شاه از مادر و جز آن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، از القاب سلاطین ماوراءالنهر بوده اعم از مرد یا زن. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
گذاشتن. (منتهی الارب) (آنندراج). ترک. (ناظم الاطباء). واگذاشتن. (از اقرب الموارد) ، ترک کردن (از اضداد). (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به ترک شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از بخش سلوانا از شهرستان ارومیه، سکنۀ آن 145 تن، آب آن از چشمه، صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
از رستاق ساوه و جزستان قم. (تاریخ قم ص 116)
لغت نامه دهخدا
قندیل و ترکش، (غیاث اللغات) (آنندراج)، ترکش، تیرکش، (ناظم الاطباء)، جعبه، ترکش، کنانه، شکا، شغا، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
از بیم خویش تیره شود بر سپهر تیر
گر روز کینه دست برد سوی تیردان،
فرخی،
قندیل ما چو مهر پر از تیر شد ولی
تیری برون نمی رود از تیردان ما،
طغرا (از آنندراج)،
رجوع به تیر و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(کَ)
در تداول، قوس قزح. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
دهی است از دهستان الموت که در بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین و در 9 هزارگزی جنوب خاوری معلم کلایه و 46 هزارگزی راه عمومی قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 69 تن سکنه دارد آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و شغل مردم آنجا زراعت است. راه مالرو صعب العبوری دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان لاین است که در بخش کلات شهرستان دره گز واقع است، و 890 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
از دیه های جبل به قم، (تاریخ قم ص 136)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کرون است که در بخش نجف آباد شهرستان اصفهان واقع است و 6100 تن سکنه ومعدن قلع دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان بربرود است که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 343 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از بخش راور شهرستان کرمان است که 150 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
نام روز سیزدهم است از تیرماه، گویند در این روز منوچهر با افراسیاب صلح کرد بشرط آنکه افراسیاب یک تیر پرتاب راه از ملک خود به منوچهر پس بدهد، حکما تیری ساختند از روی حکمت و در وقت طلوع آفتاب آرش آن تیر را بر کمان نهاده از جبال طبرستان به طرف مشرق انداخت بعد از تفحص بسیار روز سیزدهم در کنار آب آمویه یافتند، (برهان)، روز سیزدهم از تیرماه، گویند در این روز منوچهر با افراسیاب صلح کرد، (ناظم الاطباء)، جشن روز تیر از ماه تیر، (فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری) (از آنندراج) (از انجمن آرا)، از ’تیر’ + ’گان’ (پسوند نسبت) جشنی است که در تیرروز (روز سیزدهم) ازماه برپا می شد، (حاشیۀ برهان چ معین)، رجوع به تیربه معنی روز و یشتها ج 1 ص 334 و 335 و خرده اوستا ص 209 و التفهیم بیرونی ص 254 و آثارالباقیه ص 220 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیکران
تصویر بیکران
بی نهایت، بی حد
فرهنگ لغت هوشیار
تیر و کمان، کمان. یا تیر کمان آبی. گیاهی از تیره بارهنگهای آبی جزورده تک لپه ییها که آبزی و پایا و علفی است و دارای ساقه ای افقی میباشد که از آن برگهای هوایی و برگهای آبی خارج شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیر دان
تصویر تیر دان
جای تیر ترکش تیرکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکان
تصویر ترکان
گذاشتن، وا گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیرگان
تصویر تیرگان
نام روز سیزدهم از ماه تیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترکان
تصویر ترکان
((تَ))
ملکه، شهربانو، لقب زنان ارجمند، بی بی، بیگم
فرهنگ فارسی معین
((کَ))
بازیچه کودکان به صورت قطعه کوچک چرم یا لاستیکی که دو سوی آن را با کش به دو شاخه کوچکی می بندند و با آن سنگریزه پرتاب کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیرگان
تصویر تیرگان
((رْ یا رَ))
جشنی که ایرانیان در روز سیزده از ماه تیر (تیر روز) برپا می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیرکان
تصویر زیرکان
اکیاس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایرمان
تصویر ایرمان
روحانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ایرمان
تصویر ایرمان
وخشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیکران
تصویر بیکران
بی پایان، لایتناهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترینان
تصویر ترینان
طبق
فرهنگ واژه فارسی سره
ترکش، تیرکش، جوله، کیش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع لاریجان سفلا در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی