جدول جو
جدول جو

معنی ترکان

ترکان((تَ))
ملکه، شهربانو، لقب زنان ارجمند، بی بی، بیگم
تصویری از ترکان
تصویر ترکان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ترکان

ترکان

ترکان
عنوانی مخصوص زنان اشراف در دوره مغول، نام مادر سلطان محمد خوارزمشاه
ترکان
فرهنگ نامهای ایرانی

ترکان

ترکان
عنوانی برای زنان، بانو، بی بی، خاتون، بیگم، ارجمند، برای مِثال کار ترکان است نی تَرکان برو / جای تَرکان هست خانه، خانه شو (مولوی - ۸۲۶)
ترکان
فرهنگ فارسی عمید

ترکان

ترکان
دهی است از دهستان الموت که در بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین و در 9 هزارگزی جنوب خاوری معلم کلایه و 46 هزارگزی راه عمومی قرار دارد. کوهستانی و سردسیر است و 69 تن سکنه دارد آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و شغل مردم آنجا زراعت است. راه مالرو صعب العبوری دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

ترکان

ترکان
ترک، ترکستان:
گر ایدونکه گویی که ترکان و چین...
بگیرم زنم آسمان بر زمین
مپندار کین نیز نابودنیست
نشاید کسی کو نفرمودنیست.
فردوسی.
رجوع به ترکستان شود
لغت نامه دهخدا

ترکان

ترکان
لقب زنان از عالم بی بی و بیگمه. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
کار ترکانست نی ترکان برو
جای ترکان خانه باشد، خانه شو.
مولوی.
، ملکه یا از نزدیکان زنانۀ شاه از مادر و جز آن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، از القاب سلاطین ماوراءالنهر بوده اعم از مرد یا زن. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا

ترکان

ترکان
گذاشتن. (منتهی الارب) (آنندراج). تَرک. (ناظم الاطباء). واگذاشتن. (از اقرب الموارد) ، ترک کردن (از اضداد). (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به ترک شود
لغت نامه دهخدا

ترخان

ترخان
در دوره مغول آنکه خان به او امتیازات ویژه ای مانند معافیت از مالیات می داده است
ترخان
فرهنگ نامهای ایرانی