جدول جو
جدول جو

معنی تیتراژ - جستجوی لغت در جدول جو

تیتراژ
تیتراژ (Title Sequence یا Opening Sequence یا Intro) یا عنوان بندی بخشی از یک فیلم، سریال، یا برنامه تلویزیونی است که معمولاً در ابتدای اثر پخش می شود و شامل اطلاعاتی در مورد نام فیلم، سازندگان و عوامل تولید است. تیتراژ می تواند نقش مهمی در تعیین تن و فضای کلی اثر داشته باشد و معمولاً شامل عناصر بصری و صوتی مانند انیمیشن، تصاویر، موسیقی و متن است.
عناصر اصلی تیتراژ:
1. عنوان فیلم یا سریال : نام اثر که معمولاً به شکل برجسته و قابل توجه نمایش داده می شود.
2. اسامی عوامل اصلی : شامل نام کارگردان، نویسنده، تهیه کننده، بازیگران اصلی و سایر عوامل کلیدی تولید.
3. موسیقی متن : موسیقی ای که معمولاً با تیتراژ پخش می شود و به تنظیم فضای احساسی و جذابیت اثر کمک می کند.
4. طراحی بصری : شامل تصاویر، انیمیشن ها، گرافیک ها و رنگ هایی که با تم و موضوع اثر هماهنگ هستند.
5. سبک و تم : تیتراژ باید به طور کامل با سبک و تم اثر هماهنگ باشد و به معرفی اولیه داستان و فضای اثر کمک کند.
نمونه هایی از تیتراژهای معروف:
1. `جیمز باند` : تیتراژهای سری فیلم های جیمز باند به خاطر طراحی های گرافیکی جذاب و موسیقی های خاص شناخته شده اند.
2. `مد من` (Mad Men) : تیتراژ این سریال با استفاده از انیمیشن های ساده و موسیقی متمایز، فضای دهه 60 میلادی را به خوبی به تصویر می کشد.
3. `بازی تاج و تخت` (Game of Thrones) : تیتراژ این سریال با استفاده از یک نقشه سه بعدی و موسیقی حماسی، دنیای پیچیده و گسترده سریال را معرفی می کند.
اهمیت تیتراژ:
- معرفی عوامل تولید : تیتراژ فرصتی است برای معرفی کسانی که در ساخت اثر نقش داشته اند و قدردانی از تلاش های آن ها.
- ایجاد تن و فضا : تیتراژ به تنظیم تن و فضای اولیه اثر کمک می کند و مخاطب را برای داستانی که قرار است روایت شود، آماده می کند.
- جذب مخاطب : تیتراژ جذاب و خلاقانه می تواند مخاطب را از همان ابتدا جذب کند و تمایل به تماشای ادامه اثر را افزایش دهد.
طراحی تیتراژ:
طراحی تیتراژ یک هنر و تخصص خاص است که نیاز به ترکیبی از مهارت های گرافیکی، انیمیشنی و درک عمیق از محتوای اثر دارد. طراحان تیتراژ باید بتوانند اطلاعات ضروری را به شکلی جذاب و هماهنگ با تم اثر ارائه دهند.
تیتراژ یک ابزار قدرتمند برای معرفی و تنظیم فضای ابتدایی یک فیلم یا سریال است و می تواند تاثیر زیادی بر تجربه مخاطب از اثر داشته باشد.
نوشتن نام بازیگران فیلم پیش از شروع اصلی فیلم در تصویر بر حسب شهرت آنها. عنوان بندی برای بازیگران اهمیت خاصی دارد، هم از این جهت که نشان دهنده اهمیت نسبی آنها در فیلم است و هم از آن جهت که در قرارداد های بعدی آنها، تاثیر بسیاری به جا می گذارد. لازم به ذکر است در گذشته در عنوان بندی اولیه، نام همه عوامل فیلم ذکر می شد، اما این مسئله به دلیل تعداد زیاد نام ها، تماشاگر را خسته می کرد، به همین خاطر بعدها در عنوان بندی اولیه تنها به نام های اصلی مانند بازیگران اصلی، کارگردان، فیلم نامه نویس اکتفا می شود و در عنوان بندی نهایی نام همه عوامل ذکر می شود.
تصویری از تیتراژ
تصویر تیتراژ
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تیتراژ
عنوان بندی
تصویری از تیتراژ
تصویر تیتراژ
فرهنگ فارسی معین
تیتراژ
تیربندی، عنوان گذاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیراژه
تصویر تیراژه
(دخترانه)
رنگین کمان، قوس قزح
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیگران
تصویر تیگران
(پسرانه)
نام یکی از سرداران خشایار پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیراژه
تصویر تیراژه
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، تویه، آلیسا، قزح، آدینده، تربیسه، قوس و قزح، آژفنداک، سویسه، تربسه، شدکیس، نوشه، ایرسا، نوسه، تیراژی، رخش، درونه، آفنداک، کلکم، نوس، آزفنداک، ترسه، سرگیس، توبه، سدکیس، سرکیس، سرویسه، کرکم، اغلیسون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میترال
تصویر میترال
دریچۀ بین بطن و دهلیز چپ قلب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیترات
تصویر نیترات
هر یک از نمک های اسیدنیتریک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیترات
تصویر سیترات
هر یک از نمک های اسیدسیتریک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیراژی
تصویر تیراژی
رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، درونه، نوس، توبه، سویسه، آلیسا، رخش، کلکم، قزح، آژفنداک، نوسه، سرکیس، تربسه، آفنداک، سرویسه، سرگیس، سدکیس، ترسه، آدینده، اغلیسون، آزفنداک، تربیسه، کرکم، تیراژه، قوس و قزح، شدکیس، تویه، ایرسا، نوشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیراژ
تصویر تیراژ
تعداد نسخه های روزنامه، مجله یا کتاب که در یک نوبت به چاپ برسد، شمارگان
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان کلباد است که در بخش بهشهر شهرستان ساری واقع است و 1245 تن سکنه دارد و ایستگاه تیرتاش نزدیک این آبادی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
عده کتاب یا روزنامه ای که در یک بار به طبع رسد: تیراژ روزنامۀ ... بیست هزار است، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ائتراک. استوار و کلان گردیدن درخت. (منتهی الارب). استوار و کلان گردیدن درخت اراک و یا جوان شدن. (ناظم الاطباء) ، در ترکی به معنی چکمه است و ایتوکچی بمعنی سازندۀ کفش از پوست بیدستر است. (’جغتایی 98’، از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
فلیکس. ستاره شناس و عضو آکادمی فرانسه (1845-1896 میلادی) است. وی فرضیه های لاپلاس را دنبال کرد و حتی بیشتر از او مسائل مکانیکی ستارگان را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. (از لاروس)
اوژن. دانشمند کشاورزی فرانسه (1830-1925 میلادی) است و در تکامل تعلیمات کشاورزی نقش مؤثری داشت. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ کَ)
تازنده چون تیر، تیزتاز، رجوع به تیزتاز شود
لغت نامه دهخدا
(ژَ / ژِ)
قوس قزح. (اوبهی) (فرهنگ رشیدی) (برهان) (فرهنگ جهانگیری) (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 529) (ناظم الاطباء). آزفنداک. نوشه. انطلیسون. کمر رستم. کمردون. طوق بهار. قوس قزح. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توسه. رخش. سریر. سدکیس. قالیچۀ فاطمه. کمان رستم. (یادداشت ایضاً). رجوع به تیرازه و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
المعی، اوذعی، (نصاب الصبیان)، زودیاب، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، تیزبین، تیزبصر:
چه دیدم، تیزرایی تازه روئی
مسیحی بسته در هر تار موئی،
نظامی،
دست به هم سود شه تیزرای
وز سر کین دید سوی پشت پای،
نظامی،
رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
در شیمی به معنی نمک یا استر اسید نیتریک است، آن را ازتات هم می گویند، (فرهنگ اصطلاحات علمی)، نام عام همه املاح اسید نیتریک است، ترکیبی که از اسید نیتریک با یک فلز یا یک باز نتیجه می شود، (فرهنگ فارسی معین)،
- نیترات آمونیم، نمکی است سفید و متبلور، بر اثر گرما تجزیه می شود و به عنوان مادۀ منفجره مورد استعمال دارد، (فرهنگ اصطلاحات علمی)،
- نیترات باریم، ملحی که از اسید نیتریک با فلز باریم نتیجه می شود و مانند همه نیترات ها در آب محلول است، (فرهنگ فارسی معین)،
- نیترات پتاسیم، نمکی است سفید و متبلور و محلول در آب، در پزشکی مورد استعمال دارد در تهیّۀ باروت نیز به مصرف می رسد، نیترات پتاسیم طبیعی را شوره نیز می گویند، (فرهنگ اصطلاحات علمی)،
- نیترات دارژان، نیترات نقره، سنگ جهنم، رجوع به سنگ جهنم شود
لغت نامه دهخدا
این کلمه در بحر الجواهر مانند مترادفی برای راسن (سوسن کوهی) آمده است، و در جای دیگر نیافتیم
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ائترار. شتابانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ائتراش. قبول ارش نمودن برای خماشه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
ائتراق. بیدار ماندن به شب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، پناه و جای گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نوۀ آرخه لائوس و پادشاه دست نشاندۀ دولت روم در ارمنستان، به دوران سلطنت بلاش اول و امپراتوری نرون، ولی چون بلاش از این امر ناراضی بود، پس از لشکرکشی ها و مبارزات ممتد، دولت روم برادر او تیرداد را مجدداً به پادشاهی ارمنستان برگزید، و تیگران را از سلطنت برانداخت، رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2436 و 2453 شود
ملقب به کبیر پادشاه ارمنستان (86-89 قبل از میلاد) و داماد مهرداد ششم ملقب به اصیل بود، وی پادشاه پونت را بر ضد رومیان یاری کرد، (از لاروس)، رجوع به ایران باستان و دایره المعارف فارسی ذیل تیگرانس شود
لغت نامه دهخدا
فرانسوی کوتزایه نام همه املاح اسید نیتریک ترکیبی که از اسید نیتریک با یک فلز یا یک باز نتیجه میشود (نیتراتها)، یا نیترات باریوم. ملحی که از اسید نیتریک با فلز باریوم نتیجه میشود. این نمک در آب محلول است (مانند همه نیتراتها)، یا نتیرت دارژان. ملح نقره اسید نیتریک سنگ جهنم. یا نتیراتها. املاح اسید نیتریک هستند و همه در آب محلولند و مانند خود اسید نیتریک ناپایدار و بی ثابت هستند و بر اثر گرما تجزیه میشوند و از تجزیه آنها اکسیژن بدست می آید و بنابراین اکسید کننده میتوانند باشند. با توجه به اینکه اسید نیتریک با فلزات مخصوصا با مس به آسانی گاز خرمایی رنگ اکسید ازت میدهد برای تشخیص نیتراتها به محلول کمی اسید سولفوریک و یک قطعه مس افزوده حرارت میدهند. اگر محلول نیترات باشد گاز خرمایی رنگ میدهد. باید دانست که در عمل ابتدا گاز بی رنگ اکسید ازت بدست می آید و بعدا این گاز بی رنگ با اکسیژن ترکیب میشود و تولید گاز خرمایی رنگ میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیراژه
تصویر تیراژه
تیراژدی (قوس و قزح)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیراژی
تصویر تیراژی
قوس قزح رنگین کمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیراژ
تصویر تیراژ
کشش، کشیدگی، تعداد
فرهنگ لغت هوشیار
شیشه ای که بر روی آن با رنگ روغن یا رنگ خمیری شکل نقاشی کرده باشند، نوعی نقاشی بر روی شیشه
فرهنگ فارسی معین
نام کلی همه املاح اسیدنیتریک ترکیبی که از اسیدنیتریک با یک فلز یا یک باز نتیجه می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیراژه
تصویر تیراژه
((ژَ یا ژِ))
تیراژی، رنگین کمان، قوس و قزح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیراژ
تصویر تیراژ
شمارگان، واحدی برای شمارش روزنامه، مجله و کتابی که در یک نوبت به چاپ می رسد، شمار (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیراژ
تصویر تیراژ
شمارگان
فرهنگ واژه فارسی سره
شمارگان، تعداد نسخه چاپ
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تیزفهم، تیزهوش، دانا، داهی، زیرک، فهیم، هوشمند
متضاد: کندهوش
فرهنگ واژه مترادف متضاد