ارض تیهاء، زمینی که در آن مردم گم شوند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیابان که مردم در آن حیران و سرگردان شوند و راه گم کنند و هلاک شوند. (آنندراج). رجوع به تیه شود
ارض تیهاء، زمینی که در آن مردم گم شوند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیابان که مردم در آن حیران و سرگردان شوند و راه گم کنند و هلاک شوند. (آنندراج). رجوع به تیه شود
فریب و چاپلوسی را گویند، (برهان)، مکر و فریب و بدین معنی مشترک است در هندی، (آنندراج)، فریب و حیله و مکر و چاپلوسی، (ناظم الاطباء)، فریب و مکر و چاپلوسی و تملق، (فرهنگ فارسی معین)، سخنان فریبنده، گفتاری فریبنده، سخنان آرام کننده، چرب زبانی با طفل، آرام کردن بچه و مانند او را بزبان: با زبان و تیتال طوری بچه را از گریه بازداشتم، با بچه با زبان و تیتال باید رفتار کرد نه با کتک، (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : لب از مژگان پر از تیتال عشوه دو چشم آبستن اطفال عشوه، فوقی یزدی (از آنندراج)، چون کلام اﷲ ناطق معجزی داری بیار هیچکس از شیوۀ تیتال پیغمبر نشد، باقر کاشی (ایضاً)
فریب و چاپلوسی را گویند، (برهان)، مکر و فریب و بدین معنی مشترک است در هندی، (آنندراج)، فریب و حیله و مکر و چاپلوسی، (ناظم الاطباء)، فریب و مکر و چاپلوسی و تملق، (فرهنگ فارسی معین)، سخنان فریبنده، گفتاری فریبنده، سخنان آرام کننده، چرب زبانی با طفل، آرام کردن بچه و مانند او را بزبان: با زبان و تیتال طوری بچه را از گریه بازداشتم، با بچه با زبان و تیتال باید رفتار کرد نه با کتک، (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : لب از مژگان پر از تیتال عشوه دو چشم آبستن اطفال عشوه، فوقی یزدی (از آنندراج)، چون کلام اﷲ ناطق معجزی داری بیار هیچکس از شیوۀ تیتال پیغمبر نشد، باقر کاشی (ایضاً)
دشت و بیابان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فلات. (اقرب الموارد) ، ستاره های جوزا، ارض تیماء، زمین بی آب و گیاه که مردم در آن راه گم کنند و هلاک شوند. یا زمین فراخ و وسیع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
دشت و بیابان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فلات. (اقرب الموارد) ، ستاره های جوزا، ارض تیماء، زمین بی آب و گیاه که مردم در آن راه گم کنند و هلاک شوند. یا زمین فراخ و وسیع. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
استئتاء. کند یافتن کسی را و او را بشتاب خواندن. درنگی شمردن. (تاج المصادر بیهقی) ، مال بستدن بمصادره. (تاج المصادر بیهقی). گرفتن مال از کسی، استودی فلان ٌ بحقی،گروید حق ّ مرا، ای اقرّ به و عرفه. (تاج العروس)
استئتاء. کند یافتن کسی را و او را بشتاب خواندن. درنگی شمردن. (تاج المصادر بیهقی) ، مال بستدن بمصادره. (تاج المصادر بیهقی). گرفتن مال از کسی، استودی فلان ٌ بحقی،گروید حق ّ مرا، ای اقرّ به و عرفه. (تاج العروس)