جدول جو
جدول جو

معنی تیبا - جستجوی لغت در جدول جو

تیبا
عشوه، غمزه، فریب و ریشخند، برای مثال هفت نوبت صبر کرد و بانگ کرد / تا که عاجز گشت از تیباش مرد (مولوی - ۴۵۵)، شوخی
تصویری از تیبا
تصویر تیبا
فرهنگ فارسی عمید
تیبا
به زبان زند و پازند آهو را گویند و به تازی ظبی خوانند، (برهان)، هزوارش تیبا پهلوی آهوک (آهو) (حاشیۀ برهان چ معین) (از ناظم الاطباء)، به زبان زند و پازند در برهان آهو آورده و در فرهنگها نیافتم، (انجمن آرا) (از آنندراج)، به معنی دفع کردن و انتظار و عشوه، (غیاث اللغات)، در غیاث به معنی دفعه کردن (کذا) و انتظار و عشوه آمده، (آنندراج) :
هین بجه زین مادر و تیبای او،
سیلی بابا به از حلوای او،
مولوی (چ نیکلسون دفتر 6 ص 355)،
کند صدگونه تیبا آن پری رو
فریبد مردمان آن چشم آهو،
میرنظمی
لغت نامه دهخدا
تیبا
عشوه فریب، دفع رد سخن کسی، وقت گذرانی بیهوده، شوخی ریشخند
تصویری از تیبا
تصویر تیبا
فرهنگ لغت هوشیار
تیبا
غمزه، عشوه
تصویری از تیبا
تصویر تیبا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیسا
تصویر تیسا
(دخترانه)
در گویش مازندران خالص
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
(دخترانه)
خوشگل، قشنگ، خوب، نیکو، دلنشین، مطبوع، آنکه یا آنچه دیدنش چشم نواز و خوشایند است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تابا
تصویر تابا
(دخترانه و پسرانه)
تابنده، تابان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تینا
تصویر تینا
(دخترانه)
سفال، گل، هم ریشه با طین عربی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیما
تصویر تیما
(دخترانه و پسرانه)
دشت، بیابان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دیبا
تصویر دیبا
(دخترانه)
پارجه ابریشمی رنگی، روی زیب، نوعی پارچه ابریشمی معمولاً رنگین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شیبا
تصویر شیبا
(دخترانه)
شیوا آشفته، پریشان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تیوا
تصویر تیوا
تهور، بی پروایی، بی باکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توبا
تصویر توبا
بزرگ ترین و بم ترین ساز بادی، که از برنج ساخته می شود و دارای چند پیستون، لولۀ دراز پر پیچ و خم و دهانۀ پهن رو به بالا می باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیبا
تصویر دیبا
نوعی پارچۀ ابریشمی، پارچۀ ابریشمی رنگین
دیبای مشجر: دیبایی که بر آن نقش درخت باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
زیبنده، نیکو، خوب، مقابل زشت، خوش نما، خوب رو، خوشگل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شیبا
تصویر شیبا
مار افعی، برای مثال سر دیوار او پر مار شیبا / جهان از زخم او شد ناشکیبا (فخرالدین اسعد - ۱۸۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیپا
تصویر تیپا
ضربه ای که با سرپنجۀ پا به چیزی بزنند، تک پا، اردنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیبا
تصویر سیبا
دیواری که در سر کوچه، محله یا جای دیگر برای محافظت و جلوگیری از هجوم دشمن درست کنند
فرهنگ فارسی عمید
غمزه و عشوه و فریب، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، عشوه و فریب ... و ظاهراً صحیح تیتال است، به ’تای’ قرشت بجای ’با’، مرادف تیتال که مشهور است اما تیتال در کلام قدما دیده نشده، (فرهنگ رشیدی) :
هفت نوبت صبر کرد و بانگ کرد
تا که عاجز گشت از تیباش مرد،
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیبا
تصویر شیبا
آشفته شیفته، دیوانه، افعی
فرهنگ لغت هوشیار
شکنبه گوسفند که در آن گوشت قیمه و برنج و لپه و جز آن آکنده پزند و خورند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیبا
تصویر سیبا
دیواری که سر کوچه درست کنند جهت محافظت و جلوگیری از هجوم دشمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیلا
تصویر تیلا
پر خط و خال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تینا
تصویر تینا
ناز و کرشمه و عشقبازی، گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیپا
تصویر تیپا
ضرب و زخم با نوک پای، اردنگ، ضربه ای که با نوک پنجه زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
جمیل و صاحب جمال، قشنگ، خوشگل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیبا
تصویر دیبا
قماشی باشد از حریر الوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیباش
تصویر تیباش
عشوه، فریب، غمزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیما
تصویر تیما
نجد دشت بیابان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیما
تصویر تیما
((تَ))
دشت، بیابان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیلا
تصویر تیلا
چرخ رسن تابی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیپا
تصویر تیپا
ضربه ای که با نوک پنجه پا زده می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیبا
تصویر دیبا
پارچه ابریشمی رنگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زیبا
تصویر زیبا
شایسته، زیبنده، نیکو، جمیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شیبا
تصویر شیبا
((شَ یا ش))
آشفته، شیفته، دیوانه، افعی
فرهنگ فارسی معین