- تیبا
- عشوه فریب، دفع رد سخن کسی، وقت گذرانی بیهوده، شوخی ریشخند
معنی تیبا - جستجوی لغت در جدول جو
- تیبا
- عشوه، غمزه، فریب و ریشخند،
برای مثال هفت نوبت صبر کرد و بانگ کرد / تا که عاجز گشت از تیباش مرد ، شوخی(مولوی - ۴۵۵)
- تیبا
- غمزه، عشوه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عشوه، فریب، غمزه
قماشی باشد از حریر الوان
جمیل و صاحب جمال، قشنگ، خوشگل
ضرب و زخم با نوک پای، اردنگ، ضربه ای که با نوک پنجه زنند
ناز و کرشمه و عشقبازی، گل
نجد دشت بیابان
پر خط و خال
دیواری که سر کوچه درست کنند جهت محافظت و جلوگیری از هجوم دشمن
آشفته شیفته، دیوانه، افعی
دیواری که در سر کوچه، محله یا جای دیگر برای محافظت و جلوگیری از هجوم دشمن درست کنند
تهور، بی پروایی، بی باکی
بزرگ ترین و بم ترین ساز بادی، که از برنج ساخته می شود و دارای چند پیستون، لولۀ دراز پر پیچ و خم و دهانۀ پهن رو به بالا می باشد
نوعی پارچۀ ابریشمی، پارچۀ ابریشمی رنگین
دیبای مشجر: دیبایی که بر آن نقش درخت باشد
دیبای مشجر: دیبایی که بر آن نقش درخت باشد
زیبنده، نیکو، خوب، مقابل زشت، خوش نما، خوب رو، خوشگل
ضربه ای که با سرپنجۀ پا به چیزی بزنند، تک پا، اردنگی
شکنبه گوسفند که در آن گوشت قیمه و برنج و لپه و جز آن آکنده پزند و خورند
چرخ رسن تابی
ضربه ای که با نوک پنجه پا زده می شود
پارچه ابریشمی رنگین
شایسته، زیبنده، نیکو، جمیل
مار افعی، برای مثال سر دیوار او پر مار شیبا / جهان از زخم او شد ناشکیبا (فخرالدین اسعد - ۱۸۷)
هیمه، هیزم
رسن، چرخ رسن تابی