جدول جو
جدول جو

معنی تگرباری - جستجوی لغت در جدول جو

تگرباری
(تَ گَ)
دهی از دهستان قراتوره است که در بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نامی است که در گذشته به ناحیه ای از افریقای شمالی داده اند و شامل: مراکش، الجزیره، و تونس میشده است، مرکز نیابت حکومت طرابلس (تری پولی) بوده است
لغت نامه دهخدا
زری بافی، (فرهنگ نفیسی)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
صفت تنگبار. دیرپذیری. دشوارپذیری. تنگی اجازه و رخصت:
چون هست تنگباری در طبع او سرشته
هر ساعتی به خواهش زو بار می چه جویی ؟
سمائی مروزی.
معروف لبت به تنگباری
چونانکه دلت به تنگ خویی.
انوری.
آوازه فراخ شد به عالم
درگاه ترا به تنگباری.
خاقانی.
ز تیغ تنگ چشمان حصاری
قدرخان را در آن در تنگباری.
نظامی.
رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن و تنگبار شود
لغت نامه دهخدا
(شَ کَ)
باریدن شکر. افشاندن شکر، شیرین حرکاتی:
آمدند از ره شکرباری
کرده زیر قصب کله داری.
نظامی.
، کنایه از سخن شیرین گفتن. شیرین سخنی. شیرین گفتاری:
خدای را که تواند گزارد شکر و سپاس
یکی منم که به شکرش کنم شکرباری.
سعدی
لغت نامه دهخدا
حالت و چگونگی پربار پرمیوگیمقابل کم باری، پر شاری پر غشی مقابل کم باری
فرهنگ لغت هوشیار
بسته یا عدلی کوچک که بر فراز بار چارپای بار کش نهند، باری که بر شتر حمل کنند، کسی که مخارج خود را به گردن دیگران اندازند طفیلی، مزاحم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیربار
تصویر تیربار
سلاح خودکار آتشین، مسلسل سنگین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترابری
تصویر ترابری
حمل و نقل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از درباری
تصویر درباری
حکومتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
Repeated, Repetitious, Repetitive, Trite
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
répété, répétitif, banal
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پرمحصولی، رویش پیش از اندازه ی گیاه در مزرعه
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
diulang, repetitif, basi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تکراری
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
دہرایا ہوا , تکراری , مروج
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
পুনরাবৃত্ত , পুনরাবৃত্তিমূলক , প্রচলিত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
iliyorudiwa, kurudiwa, ya zamani
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
tekrarlanan, tekrarlayıcı, sıradan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
반복된 , 반복적인 , 진부한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
繰り返された , 繰り返しの , 陳腐な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
חזור , חזרתי , בנאלי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
पुनरावृत्त , सामान्य
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
重复的 , 反复的 , 陈腐的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
ที่ทำซ้ำ , ซ้ำซาก , น่าเบื่อ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
herhaald, repetitief, afgezaagd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
repetido, repetitivo, trillado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
ripetuto, ripetitivo, banale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
repetido, repetitivo, banal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
آزمایشی، تجربی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
powtarzany, powtarzający, banalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
повторений , повторюваний , банальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
wiederholt, wiederholend, abgedroschen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تکراری
تصویر تکراری
повторенный , повторяющийся , банальный
دیکشنری فارسی به روسی
آبرومندانه، درباری
دیکشنری اردو به فارسی