جدول جو
جدول جو

معنی تکییت - جستجوی لغت در جدول جو

تکییت(تَ جَلْ لُ)
پر کردن آوند را، آسان و سهل گردانیدن رخت و سامان را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : کیت جهازک اما کنت مرتحلاً. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ جَلْ لُ)
بددلی و نامردی کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ترسنده بودن مرد، پیمودن طعام را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ شِ)
روغن زیت دادن کسی را. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی). روغن زیت توشه دادن. (منتهی الارب) (آنندراج). روغن زیتون توشه دادن. (ناظم الاطباء). روغن زیتون را به قوم توشه دادن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، روغن زیتون در چراغ ریختن. (از اقرب الموارد) ، طلا کردن چیزی را به روغن زیتون. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کسی را به بانگ خواندن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بانگ کردن و خواندن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
شبیخون کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (ترجمان علامۀ جرجانی). شبیخون برآوردن بر کسی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) ، بشب کاری ساختن. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان علامۀ جرجانی) (آنندراج). بشب کاری کردن. (زوزنی) (دهار). ارادۀ کاری کردن در شب و تدبیر آن نمودن. (اقرب الموارد). تدبیر کاری کردن در شب. (قطر المحیط). ارادۀ کاری کردن در شب و تدبیر آن نمودن و اندازه کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قال اﷲ تعالی: اذ یبیتون ما لایرضی من القول، ای یدبرون و یقدرون. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، بشب انداختن کاری را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) :کان لایبیت مالاً و لایقیّله ، ای اذا جأه مال ٌ لایمسکه الی اللیل و لا الی القائله بل یعجّل قسمته . (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، پیراستن و خشاره کردن خرمابن را. (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، از حال بگردانیدن چیزی. (تاج المصادر بیهقی نسخۀ کتابخانه سازمان ص 189)
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
شهری است، نامیدند آن را بنام تکریت دختر وائل. (منتهی الارب). شهری است به اقلیم چهارم قلعه ای محکم دارد که از بناهای اردشیربابکان است و در سی فرسخی بغداد واقع است بر غربی دجله منسوب به تکریت بنت وائل، خواهر بکر بن وائل که دیاربکر به او منسوب است و بعضی آنرا از دیار عراق عرب و برخی از ارمنیه شمارند. (انجمن آراء) (آنندراج). شهری در الجزیره بین النهرین. (ناظم الاطباء). شهری است بر حد میان جزیره و عراق. آبادان و خرم و با نعمت. (حدود العالم). شهریست میان موصل و بغداد و به بغداد نزدیک تر است و تا بغداد سی فرسنگ فاصله دارد و قلعۀ محکمی در آنجا هست که بر ساحل غربی دجله واقع وبر دجله مشرف است... و این قلعه را نخست شاپوربن اردشیر بنا نهاد... (از معجم البلدان). رجوع به تاریخ گزیده ص 177 و 450 و حبیب السیر و مراصد الاطلاع و تاریخ مغول اقبال ص 145 و 457 و الاوراق و عیون الاخبار و تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 155 و نزهه القلوب ص 28 و 36و 49 و 50 و مجمل التواریخ ص 274 و 393 و 410 و قاموس الاعلام ترکی و اخبار دولت سلجوقی ص 121 و 131 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ جَلْ لُ)
زیرک کردن. (زوزنی). زیرک گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ جَلْ لُ)
نیک بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بریدن چیزی را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فراز گرفتن چیزی را و به پنچه گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، فراهم آمدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ خَطْ طُءْ)
میرانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ جَزْ زُ)
کمیت گردانیدن اسب را به صنعت. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). کمیت شدن اسب و خمر وجز آن به صنعت. (از اقرب الموارد) ، پنهان داشتن خشم را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، برنگ تمر رنگ کردن جامه را و آن رنگ قرمز است که به سیاهی زند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تهییت
تصویر تهییت
بانگ کردن و خواندن کسیرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبییت
تصویر تبییت
شبیخون زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکمیت
تصویر تکمیت
هم آوای تفعیل پنهانداشت خشم، هیگر کردن اسپ (پالاد جنیبت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکییس
تصویر تکییس
زیرکی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ریخت گرفتن نیک بریدن نیک بریدنقطعه قطعه کردن، کیفیتی معلوم قرار دادن برای شی، جمع تکییفات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکییل
تصویر تکییل
نامردی ارادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکییف
تصویر تکییف
((تَ))
نیک بریدن، کیفیتی معلوم قرار دادن برای شیء
فرهنگ فارسی معین