جدول جو
جدول جو

معنی تکیانو - جستجوی لغت در جدول جو

تکیانو
کوهی در، کیلومتری جنوب خاوری شهرستان کتول با ارتفاع،،
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کیانوش
تصویر کیانوش
(دخترانه و پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام برادر فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیانا
تصویر کیانا
(دخترانه)
طبیعت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کیانه
تصویر کیانه
(دخترانه)
منسوب به کیان، پادشاهی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تک بانو
تصویر تک بانو
(دخترانه)
بانوی یگانه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پیانو
تصویر پیانو
آلت موسیقی به صورت صندوقی بزرگ و پایه دار، دارای یک ردیف شستی در جلو آنکه با نواختن هر شستی، چکشی به یک سیم کشیده شده برخورد می کند و به این طریق اصوات ایجاد می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیانی
تصویر کیانی
مانند خیمه، گنبدی، مدور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبیان
تصویر تبیان
آشکار بیان کردن سخن، قرآن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیانا
تصویر کیانا
طبیعت، برای مثال همه آزادگی و همت تو / قهر کرده ست مر کیانا را (خسروی - شاعران بی دیوان - ۱۷۲)، هر یک از عناصر چهارگانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیانی
تصویر کیانی
مربوط به طبیعت، طبیعی
فرهنگ فارسی عمید
(تَدْ نی ی)
منسوب است به تدیانه. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان چهاراویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَدْ نَ)
قریه ای از قرای نسف. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
شهری است به سند، (معجم البلدان) (مراصدالاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
نام ایالتی در کشور چین که بیش از 25 میلیون تن سکنه دارد. مرکز این ایالت شهر ’هانگ چیو’ است
لغت نامه دهخدا
(اَ)
امیر... از طرف اباقاخان حکومت فارس را داشت. خردمند و دادگر بود و در دوران حکومت سه سالۀ خود (از 677 تا 670 هجری قمری) بعدل رفتار کرد و شاعران و علما را نواخت. (از تاریخ مغول عباس اقبال ص 392). امیرانکیانو از ممدوحان سعدی بود. سه قصیده از قصاید معروف سعدی به مطلعهای:
بس بگردید و بگردد روزگار
دل بدنیا درنبندد هوشیار.
(کلیات سعدی چ مظاهر مصفا ص 705).
بسی صورت بگردیدست عالم
وزین صورت بگردد عاقبت هم.
(همان ص 715).
دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی
زنهار بد مکن که نکردست عاقلی.
(همان ص 744).
در مدح این امیر است. رجوع به این قصاید شود
لغت نامه دهخدا
یکی از دو برادر فریدون، (ناظم الاطباء) :
یکی بود از ایشان کیانوش نام
دگر نام پرمایۀ شادکام،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(تِ)
ده کوچکی از دهستان منوجان بخش کهنوج شهرستان جیرفت است که در دویست و نود و چهار هزارگزی کهنوج و چهارهزارگزی خاور راه مالروی انگهران به کهنوج قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و 80 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و خرما است. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(کَیْ / کِیْ)
کدبانو. لهجه ای در کدبانو. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان گل تپۀ فیض اﷲبیکی است که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 100 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نُ)
از نقاشان مشهور ایتالیاست. (1477-1576 میلادی) او در رنگ آمیزی چیره دست و سرآمد هنرمندان مکتب ونیز بود. آثار او سرشار ازهنر و هم آهنگی و لطف بود. بهمین علت هیچکس نمی توانست با او برابری و رقابت کند. او شخصیت های تاریخی و مذهبی و اساطیری را به نحو زیبائی نقاشی کرد. و آثار فراوانی از خود باقی گذاشت از آن جمله اند: ’لوکرس بورژیا’. ’فلور’. ’ونوس و آدونی’. ’ونوس خوابیده’ و جزاینها. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(تُ)
دهی از دهستان دهو است که در بخش میناب شهرستان بندرعباس واقع است و 1600تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تریان
تصویر تریان
طبق چوبین، طبقی که از شاخ بید بافند
فرهنگ لغت هوشیار
بسامد بسامدی برابر شدن همتا گردیدن مساوی شدن، پس شدن کافی بودن، برابری همتایی، بسندگی. با یکدیگر برابر شدن، برابر هم ایستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکادو
تصویر تکادو
رفت وآمد بتعجیل، جستجوی بسیار تفحص زیاد، کوشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکیدن
تصویر تکیدن
دویدن، جنبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
اوستامی، پشتیبانی سپردن کار خود بدیگری تفویض کردن امراعتماد کردن، تفویض امر. اعتماد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنیان
تصویر تنیان
جسمانیات، مادی و مادیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیانو
تصویر پیانو
نام دستگاهی که با آن مینوازند، یکی از آلات موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
واضح و آشکار شدن، هویدا کردن از نامهای قرآن است، و بمعنی واضح و روشن شدن از نامهای قرآن است، و بمعنی واضح و روشن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکواندو
تصویر تکواندو
((تِ دُ))
نوعی ورزش و روش دفاع فردی بدون سلاح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکانه
تصویر تکانه
شوک، ضربه
فرهنگ واژه فارسی سره
نوع ویژه ای از شکار پرنده در شب
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتع و چشمه ای در حوالی نهرودبار کدیر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در روستای کدیر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی