فراهم آوردن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جمعآوری چیزی را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (تاج العروس) (شرح قاموس) ، به خشم آوردن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برانگیختن و غضبناک ساختن کسی را. (اقرب الموارد) (المنجد) ، گداختن پیه را تا حدی که نزدیک سوختن باشد. (المنجد) ، فراوان کردن آتش دیگ را تا به جوش آید، تیز کردن آتش با هیزم تا شعله ور گردد، تحمیش قوم، تحریض آنان. (اقرب الموارد)
فراهم آوردن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جمعآوری چیزی را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (تاج العروس) (شرح قاموس) ، به خشم آوردن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برانگیختن و غضبناک ساختن کسی را. (اقرب الموارد) (المنجد) ، گداختن پیه را تا حدی که نزدیک سوختن باشد. (المنجد) ، فراوان کردن آتش دیگ را تا به جوش آید، تیز کردن آتش با هیزم تا شعله ور گردد، تحمیش قوم، تحریض آنان. (اقرب الموارد)
بازی کردن و سخن با زنان گفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). با جاریه مغازله و ملاعبه کردن. (از قطر المحیط) ، مساعدت و معاضدت کردن کسی را. (از قطر المحیط)
بازی کردن و سخن با زنان گفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). با جاریه مغازله و ملاعبه کردن. (از قطر المحیط) ، مساعدت و معاضدت کردن کسی را. (از قطر المحیط)