جدول جو
جدول جو

معنی تکمؤ - جستجوی لغت در جدول جو

تکمؤ
(تَ)
ناپسند و ناخوش داشتن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). تکره چیزی. (از اقرب الموارد) ، پوشیدن و پنهان کردن زمین چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سماروغ برکندن. (زوزنی) : خرج الناس یتکماون، بیرون آمدند مردمان برای چیدن سماروغ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ مُءْ)
جمع واژۀ کم ء. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ کم ء. طملال. دنبلان. شحم الارض. سماروغ. (یادداشت مؤلف). رجوع به کم ء شود، سیاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) : چون جمشید خورشید در تتق آل عباس محتجب شد مرکب اکهب شب روی به مرو آورد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 180) ، تیره مایل به سیاهی. ج، کهب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تیره رنگ. (تاج المصادر بیهقی) (از المصادر زوزنی).
- رجل اکهب اللون، آنکه رنگش دگرگون شود. (از اقرب الموارد).
- یاقوت اکهب، نوعی از یاقوت برنگ تیره مایل به سیاهی. رجوع به الجماهر ص 51 و 86 و صص 74- 77شود
لغت نامه دهخدا
(تَ جَ ر رُ)
بیعانه گرفتن. بیعانه پذیرفتن، مهلت و زمان خواستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ جَذْ ذی)
ناو ناوان رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
برکنده پوست شدن چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تقشر چیزی. (از اقرب الموارد) ، پرشکم شدن از طعام، گوشت خشک خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ حَدْ دُ)
برگزیدن برای خود چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : تلماء بما فی الجفنه و التماء به،استأثر به. (اقرب الموارد) ، فراگرفتن زمین چیزی را و برابر شدن بر وی و پوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ سَءْ سُءْ)
شکافته و کهنه شدن جامه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فراهم آوردن چیزی را اندک اندک، برگزیدۀ مال گرفتن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، موافقت کردن جای کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). موافق کردن بر مکان پس اقامت کردن در آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا