جدول جو
جدول جو

معنی تکمله - جستجوی لغت در جدول جو

تکمله
بساخته، زور باژ باژی که به بهانه مرگ یا فراروی (کوچ) بدهکار از دیگر بدهکاران گرفته می شده است تتمه متمم، مالیات اضافی که برای جبران کسر درآمدهای مالیاتی ناشی از غیبت یا مهاجرت یا موت جمعی از مودیان بدیگر مودیان تحمیل میشد
فرهنگ لغت هوشیار
تکمله
آنچه چیزی به آن تمام و کامل شود، تتمه
تصویری از تکمله
تصویر تکمله
فرهنگ فارسی عمید
تکمله
((تَ مَ یا مِ لِ))
تتمه، متمم، بخش پایانی و قسمت آخر کتاب، مقاله و هر نوشته دیگر
تصویری از تکمله
تصویر تکمله
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

هاژی سرگشتگی گوی گریبان و هر نوع جامه پولک دگمه، آلتی کوچک که با فشار دادن آن زنگ اخبار بصدا در آید و یا ماشینی بکارافتد دگمه، برجستگیهای زیرزمین برخی از رستنیها ساقه های غده یی زیر زمینی (مانند سیب زمینی) توبرکول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکمل
تصویر تکمل
کامل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکمه
تصویر تکمه
وسیله ای کوچک از جنسی سخت که برای بستن شکاف جامه یا تزیین آن به کار می رود مثلاً در دعوای دیروز تکمۀ یقه اش کنده شده بود،
وسیلۀ کوچکی که برای روشن وخاموش کردن وسایل برقی به کار می رود مثلاً تکمۀ زنگ اخبار،
هر برجستگی گوی مانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکمه
تصویر تکمه
((تِ مِ))
ابریشم زردوزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکمه
تصویر تکمه
ابریشم زردوزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکمل
تصویر تکمل
تمام شدن، کامل شدن
فرهنگ فارسی عمید