- تکش (پسرانه)
- نام یکی از پادشاهان سلسله خوارزمشاهیان
معنی تکش - جستجوی لغت در جدول جو
- تکش
- استخوان و تخم انگور هسته انگور
- تکش
- هستۀ انگور، دانۀ انگور، تکسک، تکیز، تکس، تکژ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برهنه شدن، پیداشدن پیدایی
گاییده شدن
آشکار کردن
در اصطلاح عامیانه، شخص سست و بلند قد
بسیار
انفجار، منفجر
تشنج
قطعه
ضربان، نبض
لذت و طعم زمخت را گویند
ترکی از تیز پارسی دندان
افزاری باشد برای زرگران و آهنگران و مسگران
ترکی بسیار
گرد آوردن، ترنجیدن، ستم کردن
صدر مجلس
تیر کش _ تیردان
بد خلق گردیدن، بخیل و هر چیزی که طعم سرکه داشته باشد
زیر اندازی که از پشم یا پنبه آکنده است و آنرا روی زمین یا روی تختخواب اندازند و بر آن دراز کشند و بخوابند نهالی بستر
دشوار گردیدن
سرزنش طعنه. حرارت گرمی
پاره ای از طعام، لقمه
موی در هم پیچیده و مجعد، نان روغنی
گوسفند شاخ دار قوچ، جوان بلند قد، بی اندام بدهیکل درشت هیکل، امرد درشت اندام
استخوان و تخم انگور هسته انگور
استخوان و تخم انگور هسته انگور
تاب طاقت توانایی، تن بدن جثه، توشه زاد قوت لا یموت
دوست، صاحب، یار
گرما و گرمی را گویند
اضطراب بیقراری (از حرارت و ضعف)، یاتپش قلب. ضربان قلب
تپش، تف، گرمی، حرارت
تابش، گرما، گرمی، فروغ، پرتو
هستۀ انگور، دانۀ انگور، تکسک، تکیز، تکش، تکسبرای مثال نیست گویی در انگور او / همه شیره دیدیم یکسر رزش (ابوالعباس ربنجنی - شاعران بی دیوان - ۱۳۳)