جدول جو
جدول جو

معنی تکدید - جستجوی لغت در جدول جو

تکدید
راندن
تصویری از تکدید
تصویر تکدید
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تهدید
تصویر تهدید
ترسانیدن، ترساندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تردید
تصویر تردید
دودلی، گمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
از سر گیری، دوباره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحدید
تصویر تحدید
حدود آنرا تعیین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تردید
تصویر تردید
مردد بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشدید
تصویر تشدید
استوار کردن، گران نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعدید
تصویر تعدید
به شمار آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسدید
تصویر تسدید
توفیق دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصدید
تصویر تصدید
آوا بر آوردن، دستکوبی دست زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفدید
تصویر تفدید
فیریدن در رفتار، بانگ زدن هنگام خروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقدید
تصویر تقدید
از بن بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلدید
تصویر تلدید
آشکار کردن، پراکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدیر
تصویر تکدیر
مکدر ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدیح
تصویر تکدیح
خراشاندن آسیب رساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکاید
تصویر تکاید
یکدیگر را فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکوید
تصویر تکوید
توده ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمدید
تصویر تمدید
دراز کردن، کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهدید
تصویر تهدید
بیم کردن، ترسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبدید
تصویر تبدید
پراکنده کردن، درمانده گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
نو کردن از سر گرفتن نو گری نو کردن از سر گرفتن از نو ساختن، نو سازی از سر گیری، جمع تجدیدات. یا تجدید چاپ (طبع)، از نو چاپ کردن (کتابی یا رساله ای)، یا تجدید نظر. در امری یا نوشته ای دوباره نظر کردنظنرا مورد بررسی مجدد قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدیر
تصویر تکدیر
تیره کردن، کسی را دلتنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تهدید
تصویر تهدید
ترساندن، بیم دادن، بیم عقوبت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعدید
تصویر تعدید
در بدیع آوردن نام های متعدد بر یک سیاق، برای مثال توانگری و جوانی و رنگ وبوی بهار / شراب و سبزه و آب روان و روی نگار، سیاقهالاعداد، شمردن، برشمردن، به شمار آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تردید
تصویر تردید
مردد بودن، دودله بودن، رد کردن، بازگردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسدید
تصویر تسدید
استوار کردن، راست و درست کردن، راست گردانیدن، کسی را به صواب و سداد راهنمایی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشدید
تصویر تشدید
سخت کردن، استوار کردن، قوی کردن، مشدد ساختن کلمه، علامتی به شکل «ییّی» و مانند دندانۀ «ﺳ » که بالای حرفی گذاشته شود تا آن حرف مشدد تلفظ شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحدید
تصویر تحدید
حد و کرانۀ چیزی را پیدا کردن، حد و اندازه قرار دادن، حد واندازه معیّن کردن برای چیزی، حدود زمینی را معیّن کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
نو کردن، تازه کردن، از سر گرفتن امری یا کاری، از نو آغاز کردن،
درسی که در آن نمرۀ قبولی کسب نشده است، تکرار
تجدید مطلع: در علوم ادبی آوردن مطلع دیگر در یک قصیده به واسطۀ ناتمام ماندن مقصود و مطلب یا تنگی قافیه
تجدید فراش کردن: دوباره زن گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تردید
تصویر تردید
((تَ))
دو دل کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشدید
تصویر تشدید
((تَ))
سخت گرفتن، استوار کردن، تکرار کردن یک حرف، با گذاشتن نشانه () بر بالای آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجدید
تصویر تجدید
((تَ))
نو کردن، از سر گرفتن، نوسازی، از سرگیری، خاطره به یاد آوردن آن، فراش دوباره زن گرفتن، نظر بررسی مجدد، قوا سر و سامان دادن تجهیزات و افراد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحدید
تصویر تحدید
((تَ))
برای چیزی حد و مرز تعیین کردن، تیز کردن کارد و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسدید
تصویر تسدید
((تَ))
استوار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمدید
تصویر تمدید
((تَ))
کشیدن، دراز کردن
فرهنگ فارسی معین